#خیابان_یکطرفه_پارت_29
– در مورد این پسره هم تحقیق کردم . اسمش چی بود ؟
نگاهم به گلی بود که کنار در این پا و اون پا میکرد و منتظر من بود قدمام و تند کردم و زمزمه وار گفتم :
– نیکان ؟
– آره ، آره خودشه نیکان . شرکتشون قدیمیه اما انگار اسمش و عوض کردن . کارشون خوبه . برای ما هم بهتره که باهاشون قرارداد ببندیم جدیدا ملکی زیادی بازی در میاره باید یه فکر دیگه کنیم و بارمون و دست یه آدمِ دقیق بدیم نیکان گزینه ی خوبیه .
سر تکون دادم . نزدیک گلی بودیم . میرزایی دوباره به حرف اومد :
– به نظرت آدم خوبی بود ؟
سرم و با گیجی به سمتش برگردونم :
– کی ؟
دوباره اخم روی صورتش نشست صدای سلام گلی به گوشم رسید از خدا خواسته تکیه به گلی کردم تا از ترسِ اخماش توی خودم فرو نرم .
– یک ساعته در مورد کی دارم باهات حرف میزنم ؟
با ترس گفتم :
– نیکان ؟
گلی که حالتم و دید با صورتِ خندونِ همیشگیش گفت :
– آقای میرزایی بحثِ کار و ول کنین بفرمایید تو براتون دمنوش درست کنم .
romangram.com | @romangram_com