#خشم_و_سکوت_پارت_77

لئون با سوءظن به او چشم دوخت و تارا احساس کرد رنگش بلافاصله تیره شد .

لئون با ملایمت گفت :

- البته می دونم به من ربطی نداره ولی اشکالی داره به من بگی بابت چی خرجش کردی ؟

تارا سرش را با پریشانی تکان داد. چشمان لئون به دستان تارا افتاد و او همان وقت از پیچیدن دست هایش به هم باز ایستاد.

- یادم … یادم نمی یاد .

لئون با تعجب تکرار کرد و گفت :

- یادت نمی یاد ، همین یک هفته پیش گرفتی و حالا یادت نمی یاد با اون چی کار کردی ؟ تو خیال کردی من ابلهم ؟

تارا بالاخره تسلیم شد و اعتراف کرد که آن را برای پل فرستاده است . او با خودش فکر کرد احتمالا” این خبر لئون را از کوره به در می برد و درست فکر کرده بود .

لئون دندان هایش را به هم فشرد و گفت :

- تو … تو همشو برای پل فرستادی ؟

- خب … عصبانی نشو ، لئون من … من فکر نمی کردم بهش نیاز پیدا کنم .

یک دفعه اشک شرمندگی در چشمان تارا حلقه زد . او با عصبانیت از خودش پرسید چرا در مقابل این مرد نمی ایستد . اگر تارا این رویه را ادامه می داد ، طولی نمی کشید که لئون او را به طور کامل تحت سلطه ی خودش در می آورد .

لئون نزدیک آمد و در حالی که یک سر و گردن از او بلند تر بود ، بالای سرش ایستاد . تارا فکر کرد ، او می خواهد تکانش دهد ، چون بی شک به شدت خشمگین شده بود ، به همین علت خودش را برای حمله ی بی امان او آماده کرد و وقتی حمله صورت نگرفت ، تارا احساس آرامش کرد . اما لئون چنان او را سرزنش کرد که در پایان تارا فقط اشک هایش را از چشمش پاک می کرد .

لئون در حالی که غضب آلود به تارا نگاه می کرد ، فریاد کشید و گفت :

- جرات داری دوباره این کارو بکن ، فقط اگه جرات داری برای اون پول بفرست . به خدا قسم که خودت آرزو می کنی کاش این کارو نمی کردی . پولی که من به اون می دم کافیه … کافی ! باز هم باید تکرار کنم … یا باید به زور تو سرت فرو کنم !

تارا سرش را به طور جدی تکان داد و در همان حال قدمی به عقب برداشت و در حالی که رنگ لبش سفید شده بود قول داد و گفت :

- من دیگه هیچ وقت پول برای اون نمی فرستم . من … من نمی دونستم که به حد کافی پول داره .

- من چندین بار به تو گفتم اون به اندازه ی کافی پول داره ! و حالا که بحثش پیش اومد بهتره بری نامه هایی که پل بهت داده رو بیاری به من نشون بدی .

تارا فریاد زد :

- من اونا رو ریختم دور .

او جرات نداشت وقتی این دروغ عمدی را به زبان می آورد در چشمان لئون نگاه کند .


romangram.com | @romangram_com