#خشم_و_سکوت_پارت_6

او سرش را تکان دادو گفت:

- من این جا دانشجوام.

- چه طور می شه به ده پوند احتیاج داشته باشین؟

این سوال قبل از آن که تارا بتواند آن را سبک و سنگین کند از دهانش در رفت و این بار پسره به حرف آمد .

- اختیار پول من سال ها پیش ازم گرفته شده برای همین الان خیلی بی پولم ولی جرات نمی کنم از برادرم پول بخوام ، یک دفعه این کارو کردم …

در این جا او صحبتش را قطع کرد و چهره اش درهم رفت و ادامه داد:

- نه دیگه هیچ وقت این کارو نمی کنم.

- شما هیچ پولی از خودتون ندارین؟

- من پول دارم ولی اختیارش دست لئونه.

پل ناگهان اخم کرد و تارا برای او متاثر شد.

- تمام پولا دست برادرتونه؟

تارا بی هیچ علتی درباره ی این لئون احساس کنجکاوی کرد و فکر کرد آیا او هم به اندازه ی برادرش خوش تیپ است.

- برادرتون چند سالشه؟

- سی و چهار سالشه.

- چهارده سال بزرگتر از شما ؟ پس فاصله سنیتون خیلی زیاده .

- اون برادر ناتنی منه . وقتی هفت ساله بود پدرش مرد و پدر من فکر کرد هیچ کس مثل لئون نمی شه به خاطر همین اونو قیم ارثیه ی ما کرد.

تارا نگاه پرسشگرانه ای به او انداخت و او ادامه داد که خواهر بیست و دو ساله به نام اندرولا دارد که در آتن به دانشگاه می رود و این که لئون از او راضی است و پرونده ی خوبی پیش لئون دارد و این به خاطر آنست که نه تنها درس هایش را با جدیت تمام می خواند بلکه هیچ گاه با لئون مخالفت نمی کند .

پل لبخندی به تارا زد و ادامه داد:

- برعکس من که همیشه برای لئون دردسرم . می دونین من گاهی تو مخمصه می افتم ولی اون همیشه بیش از حد سختگیره . البته من تازگیا تصمیم گرفتم محتاط و محافظه کار باشم . چون حتی وقتی بیست و یک ساله هم بشم بدون موافقت لئون نمی تونم ارثیه مو بگیرم و اگه قبول نکنه باید تا بیست و پنج سالگی صبر کنم.

- برادر ناتنی شما می تونه مانع رسیدن شما به ارثیه تون بشه؟ این خیلی بی انصافیه.

تارا به فکر فرو رفت و به این نتیجه رسید که برادر او نه تنها خسیس که مستبد هم هست.


romangram.com | @romangram_com