#خیانتکار_عاشق_پارت_66
_مگه جنایته سرکار خانم؟
سرم و پایین انداختم و به صندلی تکیه دادم و به صدای برخورد دستش با سیم های گیتار گوش سپردم...
بعضی از رهگذر ها وایمیستادن و بعضی ها روی صندلی های اطراف نشستن:
باز روبرومی با چشمای خیس
طرز نگاهت مثل همیشه نیست
دستاتو می گیرم آروم بشی
با اینکه تو دلیل آرامشی
خلوت نکن عشقم اینجا با خودت
من هستمو موندی تنها با خودت
کاشکی می دونستی تو چه حالیم
تو با کی می جنگی من که دست خالیم
بیمارم دلیل درد قلب من اینه
می بینم نگاهتو دوباره غمگینه
چه سخته وقتی آدم انتهای زندگیشو می بینه
من هستم به من بگو تموم درداتو
پاک کردم با اشک چشمم اشک چشماتو
چه فرقی داره اینکه من مقصرم یا تو؟!
حرف دلم عوض نمی شه عاشقم
کارم همینه من همیشه عاشقم...
نگاه از انگشت هام که توی هم قفل شده بودن به لب ها و چشم های پر از احساسش دوختم.
چیزی در درونم فرو ریخت و به سرعت چشم ازش گرفتم.
یادت نره غمت غم ما دوتاست
اشتباست همین که دست ما دوتا جداست
چی شد که اینجوری حالت بده؟
بازم به ما زمونه پشت پا زده
romangram.com | @romangram_com