#حکم_اجباری
#حکم_اجباری_پارت_19
سريع مانتوم و پوشيدم وبدون بستن دکمه هاش،شالم و انداختم سرم وباشلوارراحتي بدوبدوازپله هارفتم پايين.
صداهاواضح ترشد.
متينابافريادگفت:برين کنارببينم,تااين جاروروي سرتون خراب نکردم برين يلداروبيارين،چي کارش کردين ها؟پدرتک به تکتون و درميارم.
ازاخرم جيغ بلندي کشيدوهمه ي ظرفاي دم دستش و م مي شکوند.
به حرف هيچ کس گوش نمي دادوفقط جيغ مي زد.
خندم گرفته بودحسابي اماخودم و کنترل کردم ورفتم جلوش وگفتم:متينا؟تواين جاچي کارمي کني؟
يهوساکت شدوخيره نگاهم کرد.ازبس جيغ زده بودصورتش گل انداخته بود.
نيشش و بازکردوباذوق گفت:يلدايي.
بعدش دستاش و بازکردوپريدبغلم.
همه متحيربه من ومتيناچشم دوخته بودن.
اروم درگوشم گفت:حال کردي چه فيلمي بازي کردم؟
ريزريزخنديدم وازبغلش اومدم بيرون.
_تواين جاچي کارمي کني؟
برگشت سمت اهالي خونه وگفت:خب خانوماخيلي ممنون که عشقم وصداکردين بوس،بابت وسايلم ببخشين که شکست البته اگه حکمي نداشته باشه.
تيکه اخرحرفش و باطعنه گفت وبعدش دست من وگرفت وراه افتاديم سمت اتاقم.
به محض اين که داخل اتاق شديم؛زديم زيرخنده.
حالانخند,کي بخند.
وقتي يه دل سيرخنديديم بامتيناروي تخت نشستيم.
متينا:دخترچه قداين جاباحاله،حال ميده بروبچ طبقه ي پايين واذيت کرد.
_ديوونه هم چين جيغ مي زدي فکردم واقعااسمون خراشي.
romangram.com | @romangraam