#هاید
#هاید_پارت_63
بلند شدم و رفتم سمت مایا گفتم: این دیگه چیه؟
ار کجا پیداش شد؟!
مایا : نمیدونم... قلاده داره!
رایکا بلند شد و گفت: نگاه چجوری پریدن رو مبل... اخه یه پیشی گنده کجاش ترس داره.
رفت سمتش و خواست نازش کنه که یهو وحشی شد و افتاد دنبالش... حالا رایکا بدو اون بدو.
منو مایا همدیگه رو بغل کرده بودیم و رو مبل وایساده بودیم.
از خنده اشکم در اومده بود.
رایکا درحال دویدن : جای خندیدن بیایید این گربه وحشی رو بگیرید.
مایا: واقعا که رایکا یه پیشی گنده کجاش ترس داره؟
بعد از حرفش دوتایی زدیم زیر خنده.
هاوارد وارد سالن شد و گفت: چه خبرتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون.
رایکا دوید سمتش و پشتش وایساد و گفت: به خونت حمله شده.
جگوار رفت سمت هاوارد و اروم کنارش وایساد.
هاوارد کنارش رو زمین نشست و همونطور که نازش میکرد گفت: ببینمت... رایکا اذیتت کرده؟
رایکا: من یا اون..؟!
هاوارد: بِلی بی دلیل به کسی حمله نمیکنه.
مایا از رو مبل پایین رفت و گفت: نگفته بودی یه جگوار تو خونت داری!
بلند شد و گفت: خیلی وقته دارمش... زیاد این ورا نمیپلکه.
بیشتر تو ضلع غربی میمونه.
از رو مبل پایین اومدم و کنار رایکا وایسادم و گفتم: تاحالا یه جگوار از نزدیک ندیده بودم.
بزرگ تر از تصوراتم.
رفتم سمتش و دستم رو دراز کردم که دقیقا عین چند دقیقه پیش که افتاد دنبال رایکا خواست بهم حمله کنه که هاوارد قلادش رو گرفت و گفت: خوشش نمیاد غریبه ها بهش دست بزنن.
رایکا: پس برای همین وحشی شد.
هاوارد چپ چپ نگاش کرد و گفت: منو نبین انقدر ارومم و خودم رو در مقابلت کنترل میکنم.
بِلی مثل من اروم نیست... تیکه تیکه ات میکنه.
رایکا با نیش باز گفت: اشکال نداره .... شرط میبندم رفیقای خوبی میشیم.
romangram.com | @romangraam