#هاید
#هاید_پارت_36
مایا تیرکمونش رو گذاشت رو سنگ و گفت: تو بی عرضه ای تقصیر من چیه؟
رایکا باحالت بامزه ای ادای مایا رو در اورد و حرفاش رو تکرار کرد و گفت: تو اگه با اون سلاح مسخرت مزاحم کارم نمیشدی... بیشتر از تو ماهی میگرفتم.
مایا: تو حتی از پس یه تور پوسیده و قدیمی هم نتونستی بر بیایی..
رایکا نشست رو زمین و گفت: اگه هاوارد نبود.. از قدرتم استفاده میکردم و خودم رو خلاص میکردم..
حیف که به خاطر هاوارد دست و پام بسته بود.
مایا کنارم نشست و گفت: اوکی دفعه بعد .. تنها گیرت میندازم تا ببینم چطور میخوای خلاص شی.
رایکا: دفعه بعد .. میبینیم کی گیر میفته.
مایا خندید و گفت: لابد میخوای منو بندازی تو تله ای که خودم ساختم؟
رایکا: نه... میندازمت تو تله ای که من ساختم.
مایا خندش و خورد و گفت: من ۲۶ ساله که اینجا زندگی میکنم.. تک تک درختا و گیاهایی که اینجا رشد میکنه رو بلدم و میشناسم.
نمیتونی منو تو دام بندازی.
رایکا لبخند شیطانی زد و گفت: منم ۱۷۰ سال اینجا زندگی کردم... جاهایی رو میشناسم که تو حتی به وجودشون فکر هم نمیکردی.
مایا با چشمای به خون نشسته به رایکا نگاه کرد و گفت: میبینیم کی موفق میشه.
رایکا از جاش بلند شد و اومد سمت پیتر و گفت: باید گیاهایی که رو زخمت گذاشتی رو عوض کنی..
مایا سرش رو کج کرد و به زخم پیتر نگاهی انداخت و رفت سمت گیاهایی که داخل کاسه بود.
رو به رایکا گفتم: میبینم که یکی مثل خودت رو پیدا کردی..
رایکا: خداا نکنه من شبیه این باشم.
مایا: باید برم گیاه درمانی بیارم برای زخمش.
رایکا ازم جدا شد و گفت: منم باهاش برم که یه وقت بلایی سرش نیاد.
خندیدم و گفتم: اره اره.
نگاهم رو ازش گرفتم و به پیتر دوختم و گفتم: چیزی نیاز داری؟
میخوای برات اب بیارم؟
romangram.com | @romangraam