#هوای_تو
#هوای_تو_پارت_72


به سختي و با حال نزاري به سمت در رفتم...اما ايستادم و لحظه اي با خود انديشيدم و با يك حركت به سمتش برگشتم..هنوز نشسته بود ...سعي مي كردم اشك نريزم ..اما نمي شد ..چند بار صورتم را از خيسي اشكانم پاك كردم تا اينكه به مقابلش رسيدم ..

نگاهم نمي كرد ...شرمم ميشد كه نامش را مرد بنهم و بگويم تو مرد هستي ...لبهايم را بهم فشردم و با لرزش گفتم:

- من شماها نيستم ...نمي ذارم يه نفر با خود خواهياش زندگيمو خراب كنه..هر كاري مي كنم ...ولي تن به اين كار نمي دم..مي شنوي هر كاري ...





مانده بودم در او..... كه نه حرفي مي زد و نه كاري مي كرد...لحظه اي از خود بي خود شدم و درست مقابل پاهايش زانو زدم و دسته هاي مبلش را گرفتم..خيره در صورت و لبهايش به التماس افتادم :

- تو روقران نذار....ببين... منو نگاه كنم...من يه زن بيوه ام..مي فهمي يعني چي ؟يعني اينكه يه بار شوهر كردم ...يه بچه دارم ..من زن برادرتم بي غيرت..نامرد ..به من نگاه كن ....

اما او نگاهم نمي كرد و رفته رفته صورتش بر افروخته تر مي شد

- اصلا ببين خودم مي رم و هر كي رو كه خواستي برات مي گيرم...همين نرگس خوبه؟به خدا خانومه..خوشگله ..جوونه..دكتره....اخه براي چي مي خواي زندگيتو تباه كني؟





منتظر شدم كه تنها يك كلمه بگويد اما او تنها به نقطه اي خيره شده بود كه من قادر به ديدنش نبودم ..باز ادامه دادم .شايد كارساز بود و شايد اميدي در دل پيدا مي كردم:

- نگفتي؟ برم برات خواستگاري ؟هوم؟..

سكوت كرده بود

- اقا پارسا ؟

سكوتش هر لحظه مرا براي طغياني از خشمهايم اماده تر مي كرد

دسته هاي مبل را فشرم و سعي كردم كمي تكانش دهم ...اما بي فايده بود:

- اقا پارسا ...به من نگاه كن...تو روخدا..به من نگاه كن و حرف دلتو بزن ...

به نفس نفس زدن افتاده بودم كه لحظه اي داغ كردم و با دستي گره كرد بر زانويش ضربه محكمي زدم و فرياد زدم:

- دِ لعنتي ....چي از جونم مي خواي ؟...بي غيرت ......خجالت بكش





چنان با ان چشمان قرمز شده اش به من خيره شد و از جا پريد كه لحظه اي نزديك بود كامل بر زمين افتم...

مقابلم ايستاده بود و دستانش را مشت كرده بود..و من همچنان زانو زده مقابل پاهايش بودم.

از نگاهش نترسيدم و برخاستم و چون او ...خيره در چشمانش فرياد زدم:

- تو يه مترسك ..ترسو هستي..كه هيچ اراده اي از خودش نداره...يه احمق ..يه بدبخت..كه جز چشم گفتن به امر و نهي ديگران هيچ كاري ازش بر نمياد...بي غيرت..نامرد ..بي نا

romangram.com | @romangraam