#هوای_تو
#هوای_تو_پارت_56


- سرم يكم گيج مي ره ...يكمم ضعف كردم...

- تا يكي دو ساعت ديگه شامو ميارن

- دلم فقط خواب مي خواد

- تحمل كن تموم ميشه

عصمت و زينب مدام در حال رفت و امدن هستن ...سميرا كه كنارم نشسته است ..دستم را در دستش مي گيرد و مي گويد:

- چرا انقدر سردي؟

- اگه كمي بخوام خوب ميشم ..اما چه كنم كه حاج خانوم گفته بايد باشم

با خنده و محض شوخي مي گويد:

- انقدر ازش مي ترسي؟

- نه...اما مي دونم كه همه چيز و درست و كامل مي ذاره كف دست حاجي

ابروهايش را بالا مي اندازد و به عقب تكيه مي دهد و مي گويد:

- من درست وضعيتم برعكس توه..پدر شوهرم خيلي دوسم داره..برعكس مادر شوهرم...راست مي رم چپ مي رم..مدام ازم ايراد مي گيره...باورت نميشه..حتي وقتي مي رم بيرون ..زنگ مي زنه به شوهرم كه بهش بگه زنت رفته بيرون

- اونوقت شوهرت چيكار مي كنه؟

نمي داند از كجايش بگويد كه سكوتي مي كند و ادامه مدهد:

- من فكر مي كنم مردا دو دستن..مردايي كه ادعا مي كنن زناشونو دوست دارن و كار خودشونو مي كنن و مردايي كه واقعا زناشونو دوست دارن و هر كاري براشون مي كنن

- خوب ؟

مي خند و مي گويد:

- خوب نداره فدات شم ...هر وقت كسي برات از دوتا گزينه حرف زد بدون اوليش واقعيت بوده و دومي روياش

نگاهش كه مي كنم...با خود مي انديشم كه ...من بايد كدام گزينه را انتخاب مي كردم ؟

سهراب خوب بود..هميشه خوب بود..چه ان زمان كه دانشجوي ترم اخر بود و من عاشقش شدم ..چه ان زمان كه از نداري مجبور شد مرا راضي به ماندن در خانه پدريش كند...

اما بديها زماني به سراغ ادمها مي ايندكه انها در گير مشكلات و در انها غرقند

من كه دختري شهرستاني بودم....و حامي انچناني نداشتم در گرو عشق سهراب ..سراپا گوش بودم و چَشم..

و اما نمي دانم اگر مي ايستادم و خواسته هايي كه هميشه براي نرنجاندن سهراب بازگو نمي كردم..را مي گفتم و درخواست مي كردم... ايا بازم دوستم داشت.؟..باز عزيزم گفتن هايش كه خوشايند حاجي نبود را ادامه مي داد...؟

به ياد دارم زماني را كه براي عروسي يكي از دوستان هم دانشكده ايم اصراش مي كردم كه يه دست لباس برايم بگيرد و او هر بار مي گفت باشد و هر روز كه مي گذشت و او پولي نمي داد من بيشتر خوره جانش مي شدم.

به طوري كه دست اخر مجبور شده بود..پولي را از كسي قرض كند..قرضي كه نفهميدم از كه بود و چطور پسش داد و مني كه به ارزوي خريد لباس رسيده بودم...هيچگاه از او نپرسيدم قرضش را داده است يا نه



romangram.com | @romangraam