#هوای_تو
#هوای_تو_پارت_102


-واقعا مي تونه؟

نگران مي شود و ليوان اب را با دلواپسي به طرفم مي گيرد و مي گويد:

- يكم اب بخور ..رنگت حسابي پريده

ليوان اب را پس مي زنم و دوباره مي پرسم:

- مي تونه؟

شرمنده از گفتارش مي گويد:

- به نظر تا دو سالگيش كار سختيه كه بتونه ازت بگيره..حاجيه ديگه فكر مي كنه هر كاري كه بخواد مي تونه بكنه...

- مگه نمي گي وكيل گرفته؟

- مگه همه چي به وكيل گرفتنه؟ بايد عدم صلاحيت تو رو توي دادگاه ثابت كنه..كه اينم كار اسوني نيست





-اما من نه پول دارم و نه شغلي كه منبع در امدم باشه

- عدم صلاحيت به اين چيزا نيست

انقدر عصبي هستم كه فكر كنم اين پارسا همان پارسايي نيست كه بايد با او ازدواج كنم و به راحتي خيره در چشمانش گله مي كنم:

- حاجي چرا اينكارا رو با من مي كنه؟مگه چيكارش كردم؟من...

نگاهش مي كنم...حرف زدن درباره اش هم برايم سخت است ...چه رسد به عمل كردنش..قطره هاي اشك از چشمانم جاري مي شوند...و مرا در حرف زدن بيشتر ياري مي كنند:





- من..فقط نمي تونم انقدر راحت و مثل اب خوردن تصميمو بگيرم...الكي كه نيست...شما هم به جاي اينكه تو اين مدت بشيني و يه راه حل ديگه پيدا كني..منو برداشتي و اوردي اينجا و مي گي حاجي مي خواد چيكار كنه..بابا منم ادم ..تا يه اندازه اي تحمل دارم...بخدا ديگه گنجايش هيچي رو ندارم ....





عصبي مي شود و پاهايش را از لبه تخت اويزان مي كند و مي گويد:

- خانوم محترم...اگر الان اينجايي براي اين كه نمي خواستم حاجي تو رو ..توي عمل انجام شده قرارت بده ...و با اين وضعيتت هي بهت فشار بياره ... هزار ماشالله تو اون خونه هم كه كسي به اين چيزا فكر نمي كنه.. چرا فكر مي كني بايد يه راه حل ديگه اي وجود داشته باشه؟

خودتو بكشي و به در و ديوار بزني ..بتوني دو سال بچه اتو نگه داري ..بعد از اون چي؟ ...خيلي راحت بچه رو ازت مي گيره ...بعدم خودتو مي ندازه بيرون...





romangram.com | @romangraam