#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_85
آتیلا_عشقی عشق
بعد به سمت ویهان رفت پوفی کشیدم سراغ آجیل ها رفتم و از هرکدوم یه مشت توی ظرف چوبی مقابلم که خودش قسمت بندی شده بود ریختم یکم میوه خشک شده و انجیرو توت هم کنارش گذاشتم تا براشون مقوی تر باشه از توی یخچال خرمارو بیرون آوردمو چنتا توی ظرف گذاشتم و چنتارو هم به جای هسته خرما توشون گردو گذاشتم آتیلا عاشق خرما و گردو بود
ظرفو برداشتم به سمتشون رفتم خم شدم مقابلشون گذاشتم و به نقشه ای که مقابلشون بود نگاهی انداختم ویهان دستشو سمت یکی از خرماها برد
_نمیدونستم از معماری و نقشه کشی هم سر درمیاری
ویهان_یکی از دوستام معماره یه چیزایی ازش یاد گرفتم
آتیلا_آره آریاس هم گفت یکی از دوستاتون معماره کاش میتونستیم از اون کمک بگیریم
ویهان_الان خوابیده کافیه بهش زنگ میزدم یه جوری سگ میشد پاچه هممونو میگرفت بیا و ببین ترجیح دادم خودم کمکت کنم ولی به اون زنگ نزنم
آتیلا_استاد مغول منو ببینی دیگه به دوستت نمیگی سگ پاچه گیر عین اژدها اخم میکنه و بهت نگاه میکنه طوری که نتونی خودتو کنترل کنی جلوش خودتو کثیف میکنی
ویهان_دیگه باهاش درس برندار مجبور که نیستی
آتیلا_متاسفانه مجبورم چون یکی از استادای ارشد رشته ما که خیلی از درسارو ارائه میده خود ناکسشه باورت نمیشه یه بار سر یکی از امتحاناش کاری کرد وقتی بیرون اومدم گریم گرفت
ویهان_عجب استاد اغده ای داری واقعا براش متاسفم
آتیلا با ناراحتی مشغول کارش شد یه خرما و گردو به سمت دهنش بردم که در حین کارش دهنشو باز کرد داخل دهنش گذاشتم
_اول یه چیزی بخور بعد کار بکن
آتیلا_به خدا وقت ندارم آنیدا ساعت هشت باهاش کلاس دارم
یکم توت و بادوم برداشتم کنارش نشستم و به سمت دهنش بردم ویهان بهم خیره شده بود وقتی همشو به خورد آتیلا دادم نگاهمو به سمتش چرخوندم دیدم لبخند ریزه میزه ای به روم زدو نگاهشو ازم گرفت مشغول کارش شد
ویهان_دوست داشتن آدمهارو از روی توجهشون باید فهمید وگرنه خیلیا دم از دوست داشتن میزنن قدر خواهرتو بدون خیلی قشنگه یه نفر برای همه بد باشه اما برای تو خوب باشه
حالت نگاهم عوض شد این طرز با شعور حرف زدن از پسر بیشعور غدی که میشناختم واقعا بعیده
آتیلا لبخندی زد دستشو دور گردنم انداخت و گونمو بوس کرد
romangram.com | @romangraam