#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_83
_احساساتمون کاملا متقابله جناب زرگران به خاطرهمین میتونی بعد از پیاده شدن من سریع برگردی خونتون
آسانسور ایستاد پیاده شدم در خونه باز بود این دختره هنوز درس ادب نگرفته به خدا:/
وارد خونه شدم دیدم ویهان هم پرو پرو میخواد بیاد تو
_کجا؟
ویهان_دعوتی شما نیستم دعوتی خواهرتم
خواستم چیزی بگم که صدای برخورد چنتا چیز پشت سرم باعث شد سریع به سمتش برگردم دیدم آتیلا دستی به کمرش کشید و به کتاب های نسبتا قطورش روی زمین نگاه کرد
آتیلا_میذاشتید یه ساعت دیگه میومدید بــدو بــــدو ویهان یه ساعتو نیم وقت دارم
به سمت ویهان برگشتم که چشمو ابرو اومدو ابروهاشو برام بالا پایین کرد که باعث شد دندون قرچه ای کنم ویهان ریلکس از کنارم رد شد به سمت آتیلا رفت با حرص در خونرو بستم
عالی شد پاشم به خونمون باز شد دیگه چی از این قشنگتر؟چی از این بهتر؟توی خونه خودمم نباید آرامش داشته باشم این نشون دهنده اوج خوشبخت بودن منه
به سمت اتاقم رفتم و درو محکم کوبیدم عصبی لباسامو عوض کردم و رفتم حموم یه دوش آب سرد میتونست اعصابمو بهم برگردونه بعد از یه ربع سریع بیرون اومدم و لباسامو عوض کردم موهامو توی حوله کوچولویی پیچیدمو بالای سرم جمع کردم یکم کرم به صورتم زدم بعد از اتاق بیرون اومدم دیدم ویهان دستشو روی دست آتیلا گذاشته و دارن باهم روی کاغذهای بزرگی که مقابلشون بود یه چیزایی میکشن
ویهان_ببین کم کم دستمو برمیدارم تا خودت ادامش بدی فقط حواست باشه سانت هاش بهم نخوره
آتیلا_به نظرم دستتو برندار بذار اینو تا آخر بکشیم بعد هوم؟
ویهان_میخوام خودتم یاد بگیری
آتیلا_الان اصلا یادگیری برام مهم نیست فقط میخوام زودتر تمومش کنم
به سمت آشپزخونه رفتم و یکم برای خودم آب ریختم و بی حوصله پشت اپن ایستادم مثلا دارم آب میخورم اما اون دوتارو زیر نظر گرفته بودم نگاهم روی ویهان نشست که با دقت توی کار غرق شده بودو همراهه آتیلا توی کاغذو کتاب جولان میداد وقتی یادم میوفتاد امروز سر دو بحث مختلف درحال بحث بودیم خندم میگیره این پسره نه تنها کاراش حرفاشم عجیب و مزحک میزنه
آتیلا_وای خیلی گشنمه
ویهان_به خواهرت بگو یه چیز بیاره بخوریم منم گشنم شده
_خواهرش نوکر شما دو تا نیست بچه پروها
romangram.com | @romangraam