#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_82
ویهان_وایسا ببینم منظورت چیه؟طرف آدم بدیه؟کیه تا با پسرا بریم یه حال ازش بگیریم
دکمه آسانسورو فشردم تا پایین بیاد از اینکه تا این حد منو دست مینداخت دیگه داشتم خون خودمو میخوردم با عصبانیت به سمتش برگشتمو گفتم:
_حتما خودتم تلاش میکنی وگرنه این حجم از بیشعوری نمیتونه ذاتی باشه
آسانسور که باز شد سریع سوار شدم ویهان هم سریع سوار شد و سوالی به سمتم برگشت
ویهان_دارم باهات جدی حرف میزنم به خواهرت نمیاد شوهر داشته باشه فکر میکردم سینگل باشه چه طور اینهمه ادعات میاد تا حالا یارورو از وسط دو نصف نکردی
با تعجب به سمتش برگشتم و سری به نشونه ناباوری تکون دادم این چرا داره چرتو پرت میگه این حرفا چه ربطی به بحث ما داره؟
_وای سرم داره میترکه به خدا تو مریضی مریض...کاش توی بیمارستان بستریت میکردم چون هی داری یه ریز چرتوپرت بهم میبافی
ویهان_وایسا ببینم الان آتیلا بالاخره شوهر داره یا نه؟
_شوهر داشتن یا نداشتن خواهر من اولا به تو چه ربطی داره؟دوما از کجای حرفام به این جا رسیدی که خواهر من...
ویهان_خودت گفتی صاحاب داره
چشمام اندازه دوتا گردوی بزرگ شده بود ضربه آرومی به پیشونیم کوبیدم و ناتوان نگاهمو ازش گرفتم
_خدایا بعد میگن دخترا خنگن کی آخه به تو مدرک دانشگاهی داده؟من منظورم ماشینت بود
ویهان_کی بحث ماشین کرد آخه؟
_من در ماشینتو محکم بستم پیاده شدی گفتی "حقتو خورده اینطوری باهاش رفتار میکنی" فکر کردم با طعنه داری به ماشینت اشاره میکنی
ویهان جا خورد اما بعدش کلافه دستی توی موهاش کشیدو بدون اینکه بهم نگاه کنه با حرص گفت:
ویهان_یکم بیشتر باهات حرف بزنم به یه روانی زنجیری تبدیل میشم شک ندارم
romangram.com | @romangraam