#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_75

ویهان_آره گفتی یه استاد آدم خوار وحشی داری که اگه این پروژرو امروز تحویلش ندی از در جلوی دانشگاه آویزونت میکنه منم قرار شد برم خونه کتاباتو بردارم بیارم بهتم کمک کنم زودتر تمومش کنی اما حالا چی شد نظرت عوض شد؟

آتیلا_اینجا بهش نمیرسیم باید برگردیم خونه الانم زودی منو مرخص کن

ویهان دست به سینه از بالا نگاهی به آتیلا انداخت بعد با سر به من اشاره زدو گفت:

ویهان_بعضیا باید این کارو بکنن نه من

آتیلا سریع پتوشو کنار زدو تند تند با استرس به سمت ویهان برگشتو گفت:

آتیلا_به خاطرهمین گفتم بیایی فقط تو میتونی راضیش کنی

همزمان با ویهان چشمام گرد شد این چی داره میگه؟من به خون این تشنم هرچی بگه من برعکسشو انجام میدم اصلا برخلاف میل اون میخوام رفتار کنم حالا تنها کسی که میتونه منو راضی کنه شد این دراکولا؟نه بابا از کی تا حالا؟

_ها ها ها عمرا اجازه بدم به خصوص اگه این آقا از من چیزی بخواد

ویهان_مطمئن باش من چیزی ازت نمیخوام اما چون کلید خونتون دست منه پس منم با خودم میبرمش و تا نخوام بهت برنمیگردونم

با حرص به سمت آتیلا برگشتم که دیدم گونه هاش سرخ شدو سرشو پایین انداخت

_کلیدای خونرو چه طور به این دادی؟

آتیلا_کیفت کنار تخت بود از توی اون برداشتم

کلافه پوفی کشیدم

آتیلا_خواهش میکنم آبجی من باید زودتر برگردم خونه به خدا حالم خوبه اگه حالم بد شد خودت کلمو بکن باشه؟

_دونه دونه موهاتو از ریشه میکنم آتیلا خودت میدونی همچین کاریو میکنم خود دانی

به سمت در رفتم که دیدم ویهان و آتیلا با هم زدن قد هم که باعث شد با حرص بهشون نگاه کنم

_ازت متنفرم خون آشام پلید

ویهان_چه تفاهمی مالفیسنت شیطون


romangram.com | @romangraam