#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_74

_شماره ویهانو بگو بعدا برات توضیح میدم

نیوشا_معلوم نیست نصف شبی با پسر مردم چی کار داره...یادداشت کن

از اینکه شماره ویهانو حفظ بود جا نخوردم چون منشی شرکت بود قطعا اونقدر بهش زنگ زده که شمارشو از حفظ شده البته با توجه به ویژگی های رفتاری که ایشون داشت قطعا دلیل حفظ کردن شماره پسری مثل ویهان دلیلی غیر از کارو شغل بوده

_برام پیامک کن

بعد بدون خدافسی تماسو قطع کردم به سمت آتیلا برگشتم که با استرس درحال جوییدن ناخناش بود

_نمیخوایی بگی چی شده آتیلا؟

آتیلا_توروخدا فقط زودتر شماره ویهانو برام پیدا کن بعد هرچی خواستی برات توضیح میدم آنیدا

همون لحظه موبایل توی دستم لرزید که باعث شد بفهمم شماره ویهان برام ارسال شده به سمت آتیلا برگشتم تا بهش بگم شماره سند شد که یکهو موبایلو از دستم قاپیدو سریع شماررو گرفت بعد موبایلو کنار گوشش گرفت اون یکی دستشم مشغول جوییدن ناخن هاش شد پوفی کشیدم و دست به سینه به رفتاراش نگاه کردم ببینم چیزی دستگیرم میشه یا نه

آتیلا_الو ویهان؟...نرو خونه ما زودی برگرد باید منو همین الان مرخص کنی

چشمام گرد شد دستام از هم باز شد و مشکوک بهش نگاه کردم

آتیلا_میدونم ولی قطعا آنیدا راضی نمیشه فقط تو از پسش برمیایی جون من زودی دور بزن برگرد بدبخت میشم به خدا ویهان زودباش لطفا

آتیلا تماسو قطع کرد و با ترس نفس نفس زد بعد سریع پتوی روی پاشو کنار زد سریع به سمتش رفتم

_داری چی کار میکنی؟حق نداری بیایی پایین سرم تو دستته

آتیلا_آنیدا باید درکم کنی من باید همین الان برگردم خونه و اون پروژه کوفتیو توی این زمان باقی مونده کم تموم کنم وگرنه اون شپش از خودراضی ظالم مغول صفت منو میندازه پس الان...

_حرفشم نزن من اجازه نمیدم امروز بری دانشگاه پس...

ویهان_ای بابا آخرش من از دست شما دو خواهر عجوبه یه بلایی سرم میاد چی شده؟مگه نگفتی زود برو خونه ما کتابمو بردار بیار

با حرص به سمت آتیلا برگشتم که با استرس بازوی ویهان که کنار تختش ایستاده بودو گرفتو تکون داد

آتیلا_ویهان جون یه کاری بکن برات که تعریف کردم توی چه مخمصه ای افتادم


romangram.com | @romangraam