#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_58
سپنتا_حق داری داداش منم جدیدا نسبت به یه نفر همینطوری شدم که بدجور روی مخمه
سپنتا کوتاه اومد عقب گرد کرد و از آشپزخونه بیرون رفت خبیثانه به آبلیمو نگاهی انداختم و سرشو باز کردم همون لحظه صدای در خونه باعث شد سپنتا از نشستن پشیمون بشه و به سمت در بره با شنیدن صدای آریاس فهمیدم ایشون هم اومده
آریاس_کیان اینجاست؟
بطری آبلیمورو روی سینک گذاشتم و یه قرص مسهل برداشتم توی آبلیمو انداختم که باعث شد حسابی کف کنه به خاطرهمین سریع سرشو بستم
سپنتا_آره روی مبله داره میوه میخوره ایول دادا غذا خریدی ولی چرا اینهمه زیاده؟ما فقط چهارنفریم
آریاس_چهارنفریم ولی چهار آدم که نیستیم چهار تانکریم با یه پرس دو پرس که سیر نمیشید
آریاس پلاستیک غذاهارو توی آشپزخونه گذاشت سریع بطری آبلیمورو پشتم قایم کردم آریاس یکهو متوجه من شد و مشکوک بهم نگاه کرد
_برگشتی؟اون عفریترو رسوندی خونش؟
آریاس_آره رسوندمشون چی پشتت قایم کردی؟
سپنتا از سالن داد زد:
سپنتا_آریاس غذاهارو بیار زودتر بخوریم مردیم از گشنگی
به سمت یخچال رفتم و همزمان به آریاس علامت دادم که سکوت کنه بطری آبلیمورو داخل یخچال گذاشتم و پلاستیک غذاهارو برداشتم و لبخندی به آریاس تحویل دادم که باعث شد تا ته ماجرارو بخونه و تک خنده ای بکنه
آریاس_قبر خودتو کندی
_سر یه کیکو مرغ سوخاری نمیدونی چی کار کرد منم باید یه جوری تلافی میکردم
آریاس_یعنی باور کنم دلیلش فقط همینه؟
_خب جلوی کیان یه فحش ناموسی بد داد منم جوابشو ندادم تا چشمو گوش داداشم فعلا باز نشه
صدای قه قه آریاس بالا رفت که باعث شد خودمم خندم بگیره بعضی وقتا پشیمون میشم داداش کوچولومو میارم توی جمع دوستای بیشعورم هرچند کیان هم زیاد پسر سربه زیرو مودبی نبود ولی خب هرچیزی یه حدو حدودی داره بالاخره باید یه ابهتی پیشش داشته باشم که البته امشب توسط یکی از دوستای بیشعورم کلا ابهت هیچی، شخصیت هم برام نموند:/
با پلاستیک غذاها به سمت بچه ها رفتیم
romangram.com | @romangraam