#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_56
کیان_صدای جیغشو که شنیدم نتونستم بی تفاوت باشم شما هم بودید همین کارو میکردید
سپنتا_ویهان وقتشه خودتو بازنشسته کنی کیان جاتو بگیره پسرمون بزرگ شده
کیان_مشکل شماها اینه هنوز به چشم یه بچه به من نگاه میکنید مگه من چی از شماها کم دارم؟حالا یکم هیکلم از شماها کوچیکتره هنوزم مدرک دانشگاهی ندارم
سپنتا_خب همه اینا یعنی روی هم رفته سی سال زحمت
کیان_آره خب شما بابا بزرگی سی سال زحمت کشیدی الان داری عایدشو میبینی
سپنتا_والا سی سال زحمت کشیدم هربار پامو توی دانشگاه میذارم چهارتا دانشجو پرو میبینم به خودم لعنت میفرستم که چرا عضو هیئت علمی شدم مگه چی کم داشتم که دو دستی خودمو بدبخت کردم
با حرص روی یکی از مبل ها نشستم و یه قاچ کیک از روی میز برداشتم با حرص یه گاز ازش گرفتمو جوییدمش
_من ویهان زرگران نیستم اگه این دختررو ننشونم سرجاش
کیان_اون کیکی که توی دستته مال خواهر آنیداس...اون درست کرده
چشمام گرد شد به کیک توی دستم نگاه کردم بعد ریلکس کیک گاز زدمو تو سینی انداختم هرچیم توی دهنم بود توف کردم توی سینی که باعث شد سپنتا لگدی به سمتم پرت کنه و فحش بدی جلوی کیان بهم بده که باعث شد بدجوری بسوزم
سپنتا_از طویله اومدی احمق؟ قاچ خودمو گذاشته بودم بعد از تخمه بخورم گند زدی بهش خدا خفت کنه بعد مدت ها یه نفر کیک خونگی برامون آورد ببین چی کار کرد
کیان ریز ریز در حال خندیدن بود لبامو به یه ور کج کردم و پاهامو روی هم انداختم
_همچین مالیم نبود سر کوچه خودتون کیک خونگی درست میکنن خیلی خوشمزس اون دفعه با کیان خریدیم خیلی خوشمزه بود
کیان_سپنتا داداش بیا من کیک خودمو نصفشو خوردم
سپنتا_گاز زدی؟
کیان_انتظار داری عین دخترا با دست نصف کنم بخورم؟
سپنتا_شعور هردوتون عین همه الحق که داداشید
بلند شدم به سمت کیان رفتم مشتمو به سمتش گرفتم که با مشت کوبید بهمو خندید بالاخره که چی؟کیان داداش کوچیکه منه این یعنی اسطوره زندگیش منم هرکار من میکنم از اون بدترشو باید انتظار داشت
romangram.com | @romangraam