#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_46

آریاس به سمت پسری که روی تخت بود رفتو دستشو روی شونش گذاشت

آریاس_خدا بد نده پسر اینجا چه خبره؟

پسره آروم نگاهشو به سمت آتیلا کشوند بعد به سمت من برگشت

_فکر کنم سوتفاهم شده اما این قضیه به منو داداشم ربطی نداره من فقط صدای جیغ خواهرتونو شنیدم به خاطرهمین به کمکش رفتم ببینم چی شده که خب این اتفاق برای خودم افتاد

آریاس_نیم ساعت رفتم برای نهار غذا بخرم ببین چی شد

ویهان_من کیانو دست تو سپردم احمق بعد خونه تنهاش میذاری که به آدمای گربه صفت کمک کنه آخرم دو قورتو نیمشون باقی باشه؟

با خشم به ویهان نگاه کردم به سمت خواهرم رفتم که دستامو گرفت با چشمای اشکی بهم نگاه کرد

آتیلا_اگه کیان نبود معلوم نبود چه بلایی سرم میومد آنیدا

ویهان_اینو برای کسی بگو که آدم باشه شعور فهمیدن داشته باشه نه برای خواهرت که از عالمو آدم طلبکاره دستش به جایی بند نیست میاد روی سر ما خالی میکنه

_تو خفه شی کسی بهت نمیگه لالی...در جریانی که...این داداشت اولش زد به ماشین من حالا هم خواهرم...

کیان_بابت ماشینتون واقعا شرمندم اما این قضیه به روح مامانم به منو داداشم ربطی نداره

روح مامانم؟نگاهم به سمت ویهان کشیده شد که با خشم نگاهی بهم انداخت بعد به سمت کیان برگشت

ویهان_برای آدمای بی ارزش نیازی به قسم خوردن نیست...میتونی بلند شی؟

کیان_من خوبم بابا فقط دوتا چاقو خوردم چیزی که نیست

آریاس_آره بابا پسرمون پهلوونه

آتیلا آروم طوری که فقط خودمون بشنویم گفت:

آتیلا_باید ازشون عذرخواهی کنی آنیدا...کیان اگه نبود من یا مرده بودم یا خودم خودمو کشته بودم

خدا هیچ بنده ایرو شرمنده افکار خودش نکنه احساس میکردم یه درد بزرگ روی قلبم نشسته و سنگینیش بدجور درحال آزار دادنمه اما میتونستم چی کار کنم؟از طرف ویهان هیچ وقت هیچ خیری بهم نرسید مدام بلا و دردسر بود حالام که اینطور بایدم بهش مشکوک باشم


romangram.com | @romangraam