#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_45
_تو تا ابد به من طلبکاری...اون از ماشینم اینم از حالو روز خواهرم...اما دیگه نه بیشتر از این اجازه نمیدم بتازونی
صدامو انداختم پس کلمو نعره زدم:
_سر خواهرم قاتل سریالی دنیا میشم...سر خواهرم دیوونه ای میشم که روزگار به خودش ندیده باشه...رحمی توی کارم نیست هرکسو ناکسی که به این قضیه مربوط باشه به روح پدرومادرم از ریششون پایین میرم...آتیش میندازم به جون خودشو خونوادش...اولینشم از همینجا شروع میکنم
دست مشت شدمو بالا بردمو محکم مشتی توی صورت ویهان کوبیدم یقشو توی دستم گرفتمو صورتمو به صورتش نزدیک کردم با نفرت لب زدم:
_منتظر بلاهایی که قراره دونه دونه عین یه عذاب الهی روی سرت نازل کنم باش تقاص دونه دونه اشکای خواهرمو هم تو باید پس بدی هم داداشت هم اون کثافتایی که اجیر کردی به خونه من حملــــــــــــه کنن
آتیلا از روی تخت پایین اومد خواست به سمتم بیاد اما سرش گیج رفت ناله ای کرد به سمتش برگشتم که یکهو توی بغل پسری که توی درگاه بودو میخواست وارد اتاق بشه افتاد سریع یقه ویهانو ول کردم به سمت خواهرم رفتم
_دستتو بکش ببینم
خواهرمو بغل کردم به خودم چسبوندم
آتیلا_توروخدا دعوا نکن...اشتباه متوجه شدی آنیدا
نگاهم به سمت پسره چرخید با دیدن آریاس کمی شرمنده بهش نگاه کردم انگار اونم منو شناخت به خاطرهمین به سمتم اومد
آریاس_بذار کمکت کنم خواهرت سنگینه نمیتونه روی پاشم وایسه
ویهان_نمیتونه وایسته به جهنم...کسی که قراره عذاب روی سر اون یکی نازل کنه منم...چون این داداش منه که آسیب دیده نه خواهر لوسو افاده ای تو
آتیلارو با کمک آریاس روی تخت نشوندم با خشم به سمت ویهان خیز برداشتم که آریاس سریع مانعم شدو بازومو گرفت با نفرت روبه ویهان غریدم:
_اسم خواهر منو به زبونت میاری اول دهنتو آب بکش دهنتو اندازه کلماتت باز کن گنده تر از خودت بخوای حرف بزنی بخیه لازم میشی مرتیکه
_چه خبرتونه بیمارستانو روی سرتون گذاشتید؟
آریاس_من شرمندم خودم آرومشون میکنم شما بفرمایید
آریاس در اتاقو بست به سمت ما برگشت
آریاس_چه خبرتونه عین موشو گربه به جون هم افتادین
romangram.com | @romangraam