#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_43
✨آنیدا✨
سریع به سمت ورودی بیمارستان دویدم تمام بدنم میلرزیدو یخ زده بودم انقدر عجولانه و دیوونه وار داشتم میدویدم که توی ورودی در بیمارستان محکم به یه نفر خوردم سرمو بالا اوردم با دیدن ویهان چشمام اولش گرد شد با خشم بهش نگاه کردمو محکم دستمو بالا آوردم هولش دادم
_گمشو از اینجــــــا
اصلا نمیخواستم به اینکه اینجا چه غلطی میکنه توجهی کنم فقط میخواستم خودمو زودتر به خواهرم برسونم همین
به سمت پذیرش یورش بردم ویهان هم سریع به سمتم دوید دستمو روی لبه پذیرش گذاشتمو نفس نفس زدم
_خانوم...آتیلا...آتیلا صوفی...گفتن آوردیمش اینجا...کدوم اتاقه؟
ویهان_خانوم داداش من کیان زرگران چاقو خورده یه پسر جوونه کدوم اتاقه؟
پرستاره هنگ بهمون نگاه کرد با خشم به سمت ویهان برگشتمو محکم مشتی به تخت سینش کوبیدم جیغ زدم
_گمشو اونطرف اول نوبت منه
ویهان_خفه شو مگه بقالیه نوبتی باشه پای جون داداشم وسطه احمق
_جون داداش تو برای من هیچ ارزشی نداره چون منم به خاطر خواهرم اینجام
پرستار_دعوا نکنید خانوم اینجا بیمارستانه...مریض شما انتهای همین سالن آخرین اتاقه
نگاه غضبی دیگه ای به ویهان انداختم اونم حالو روز بهتر از من نداشت حسابی پریشونو نگران بود اما بی توجه بهش به سمت جایی که پرستار گفته بود دویدم در اتاقو با عجله باز کردم که باعث شد دونفری که روی تخت خوابیده بودن و یکیش خواهر من بود سرشون به سمت من بچرخه با دیدن حالو روزش سریع به سمتش دویدمو محکم بغلش کردم دستای لرزونش دورم حلقه شدو زد زیر گریه محکم به خودم چسبوندمشو چشمامو روی هم بستم
آتیلا_خیلی ترسیدم آنیدا...چه خوبه اینجایی...چه خوبه اینجایی خواهری
محکمتر از قبل به خودم فشارش دادم با دستای لرزونم مشغول نوازش کردنش شدم تمام مدت سکوت کرده بودم و چشمامو روی هم میفشردم
آتیلا_خیلی گنده بودن...دونفر بودن...چاقو داشتن...منو هولم دادن...خوردم به دیوار
لبامو محکم با نفرت روی هم فشردم و لرزشی توی تنم ایجاد شد مادر نزاییده کسی که بخواد به خواهرم آسیبی بزنه
آتیلا_آنیدا خوبی؟
romangram.com | @romangraam