#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_40
..........
سه قاچ از کیکمو توی ظرف خوشگلی که خیلی دوسش داشتم گذاشتم و کنارش یه ظرف پر از مرغ سوخاری و سیب زمینی گذاشتم بالاخره بوی غذا به مشامش خورده بچم شاید دلش بخواد :)
موهای لخت بازمو اطرافم رها کردم و یه شال همینطور الکی روی شونه هام انداختم سینیو برداشتم خواستم به سمت در برم اما مردد به سمت مانتوم برگشتم ولش کن حوصله مانتو پوشیدن ندارم یه طبقس دیگه میرمو برمیگردم چیه مگه
درو باز کردم اما فکر کنم خیالاتی شدم چون یه صدای عجیبی از پله ها اومد که باعث شد تیز به سمت پله ها برگردم
_کسی اونجاست؟
صدایی نیومد حتما خیالاتی شدم آره بابا کی میتونه باشه مثلا
از پله ها بالا رفتم و به سمت واحد همون پسره رفتم خدا خدا میکردم خونه خودشون باشه و خودشم درو باز کنه مثلا اگه مامانش درو باز کنه بهش چی بگم؟بگم اینارو برای پسرت آوردم؟نه زشته نمیشه که
پوفی کشیدم و دستمو بالا بردم صدای زنگو به صدا دراوردم و خودمم منتظر موندم تا در باز بشه بعد از چندثانیه در باز شد و شکرخدا خودش توی درگاه نمایان شد با دیدنش لبخندی روی لبام نشست اونم از دیدنم جا خورده بود البته فکر کنم بیشتر از سینی خوشمزه ای که توی دستم بود
_نمیخوایی ازم بگیری؟
پسره_این چیه؟من شوخی کردم تو چرا جدی گرفتی؟
_جدی گرفتنم به نفع شکم تو تموم شد بیا بگیرش دستم شکست عه
پسره سریع سینیو ازم گرفت لباساشو هنوز عوض نکرده بود و با همون تیپی که امروز ظهر دیده بودمش مقابلم ایستاده بود با لبخند به سینی توی دستش نگاه کردو چشماش برقی زد
_منو اینهمه خوشبختی یه جا محاله واقعا
_امیدوارم خوشمزه شده باشه یه جورایی اولین بارمه کیک درست کردم
_آنکه ادعا کرد،هیچ کاری نکرد آنکه ادعا نکرد،همه کار کرد اینهمه تواضع و فروتنی در مقابل یه همچین سینی رنگی رنگی خوشمزه ای واقعا عجیبه
_آره ظاهرش خوشمزس مهم مزشه خب دیگه من برم نوش جان
پسره به روم لبخندی زدو ازم تشکر کرد منم با یه لبخند ازش فاصله گرفتم و به سمت پله ها رفتم که با شنیدن صدای تقه دیگه ای از پایین باعث شد یه جوری بشم
پسره_صدا از طبقه شماست؟
romangram.com | @romangraam