#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_41

_نمیدونم شاید...احتمالا خواهرم برگشته

پسره_باشه بازم دستت درد نکنه با اینا دل دو تا پسرو شاد کردی

سروصدای دیگه ای که از خونمون به گوشم رسید باعث شد مشکوک بشم و اصلا به جمله آخرش توجهی نکنم به خاطرهمین سرسری ازش خدافسی کردمو پایین رفتم به سمت در واحدمون که باز گذاشته بودم رفتم

_آنیدا برگشتی خونه؟چه زود اومدیا

خواستم درو ببندم که صدای شکستن چیزی از داخل آشپزخونمون باعث شد ترس برمداره چرا هی صداش میزنم جواب نمیده؟

یکهو با شنیدن صدای مردونه ای جیغی کشیدم که باعث شد همون لحظه دو تا مرد که صورتاشونم پوشونده بودن از آشپزخونه بیرون بیان با وحشت بهشون نگاه کردم و دوباره جیغ زدم

_شما تو خونه من چه غلطی میکنید زودباشید برید بیرون

یکیشون خنده مسخره ای کردو به اون یکی دوستش اشاره زد

_ببین این جغله چی میگه...داره میگه از خونم برید بیرون

بعد با صدای نکرشون بلند بلند خندیدن که هرلحظه بیشتر بهم میفهموند که توی خطر بدی قرار گرفتم

_بیا بهش حالی کنیم ما کی هستیم

با ترس به دیوار کنار در چسبیدم یکیشون یه قدم بهم نزدیک شدو با لحنی که انگار میخواد به یه بچه احمق چیزیو بفهمونه گفت:

_عزیزم ما دزدیم...دزد...حالا بیا اینجا خودم آرومت کنم قول میدم زیاد اذیتت نکنم

جیغی کشیدم و همون لحظه درو باز کردم تا فرار کنم که موهام از پشت توی چنگ یکیشون افتاد جیغ خفه دیگه ای کشیدمو با صدای بلندی کمک خواستم روی زمین دستو پا زدم موهام توی چنگال یکیشون بودو منو عقب عقب میبرد اون یکی هم به سمت در رفت تا ببندتش که همون لحظه در به شدت باز شدو همون پسره توی درگاه نمایان شد

پسره_اینجا چه خبره؟

_کمکم کن...توروخدا

پسره تازه متوجه من شد با خشم گلدون کنار درو برداشت به سمتم دویدو محکم به سمت یارو پرت کرد که خورد تو سرش جیغ دیگه ای کشیدمو سریع به سمت پسره دویدم که محکم بغلم کردو روی سرمو بوسید

پسره_نترس...من اینجام...نترس


romangram.com | @romangraam