#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_38
پسره آهانی گفت و سرشو توی موبایلش برد زیرچشمی بهش خیره شدم موهای پرپشت پرکلاغی رنگش کمی نامرتب و شلخته بود که فکر کنم مدلش اینطوری باشه بغلاشم که یکم کوتاه کرده بود یه تیشرت مشکی تنش بود و شلوار جذب سفید و کفش های اسپرت سفید میشه گفت پسر خوشگلیه صداشم قشنگ بود اما به من چه جای پسر منو داره
حالا انگار چندسال از من کوچیکتره همش یه سال:/
آسانسور که ایستاد خواستم خم شم خریدامو بردارم که اون زودتر خم شدو همشو برداشت بعد با یه لبخند مقابلم ایستاد که باعث شد متوجه دندونای سفیدش بشم
_میارمش جلوی واحدتون
باشه ای گفتم و خودم اولین نفر پیاده شدم پسره هم پشت سرم پیاده شد خونه ما طوریه که توی هر طبقه یه واحد بود توی در کلید انداختم
پسره_تا حالا شمارو اینجا ندیدم ما هم طبقه بالای شما میشینم
_ما وقت زیادی نیست که اینجا اومدیم به خاطرهمونه که تا حالا...
با باز شدن در بوی عجیبی توی بینیم پیچید که باعث شد شوک زده پسررو که اسمشو هم نمیدونستم فراموشم بشه و توی خونه شیرجه بزنم
_جون مادرت نه...باشه...توروخدااااا...جون مادرت...جوووووون ماددددددرررررررررررت
حسابی خونرو روی سرم گذاشته بودمو به سمت آشپزخونه یورش بردم پسره با نگرانی سریع وارد خونه شدو دنبالم دوید
پسره_چی شده؟حرف بزن
لبامو برچیدم زیر گازمو خاموش کردم به سمت پسره که حسابی چشماش گرد شده بودو با نگرانی منتظر به حرف اومدن من بود برگشتم گفتم:
_مرغم سوخت:(
پسره اولش چشماش گرد شد اما من سرمو پایین انداختم ناخواسته یه قطره اشک از گوشه چشمم چکید پایین از صبح دارم زحمت میکشم خواهرم برمیگرده نهار خوشمزه جلوی دستش بذارم اما حالا...
یکهو توی یه آغوش فرو رفتم که باعث شد یه جوری بشم به آرومی سرمو بالا آوردم بهش نگاه کردم که دستشو بالا آورد آروم موهامو نوازش کرد
پسره_اینجوری به آدم نگاه میکنی سست میشه
نفس عمیقی توی آغوشش کشیدم بوی عطر تن این بچه محشر بود وایسا ببینم من الان گفتم بچه؟سریع به خودم اومدم از بغلش بیرون اومدم درسته از بچگی توی خارج بزرگ شدم و بغل گرفتنم توسط یه پسر زیاد کار عجیبی نبود به خاطرهمین عصبانی نشدم فقط تعجب کردم همین
پسره_معذرت میخوام کنترلمو از دست دادم آخه چشمات خیلی معصومه
romangram.com | @romangraam