#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_342

حالت چندشی به صورتم دادمو سری به نشونه تاسف تکون دادم

آتیلا_این چیه؟

_اجازه نمیدی که آدم حرف بزنه تازه روشنش کرده بودم

آتیلا لیوانشو روی میز گذاشت یه دونه شیرینی برداشت بعد دوباره با ذوق بهم نگاه کرد

آتیلا_بیخیال...راستی سپنتا باید برای خودمم ماژیک بخرم مثلا سبز قرمز آبی مشکی صورتی بنفش تدریس با ماژیک های رنگی برای دانشجو خیلی جذاب تره

از اینکه تا این حد جوگیر شده بود خوشحال بودم انگیزه خوبی گرفته بود دلم نمیخواست خوشیشو ازش بگیرم بهش بگم به خودت بیا آتیلا تو که قرار نیست تا ابد تدریس کنی فقط یه جلسه کلاس دستت بوده تدریس کردی دیگه خبری نیست تا چند سال دیگه اما گذاشتم توی حال خودش بمونه

آتیلا_راستی هفته آینده سمیناره باید حسابی خودمو براش اماده کنم ولی خیلی میترسم

_یا ریسک کُن یا شانستو از دست بده

آتیلا_اگه خرابش کنم چی؟آبرومون میره

_سعی کن هیچ وقت آیندتو پیش بینی نکنی سعی کن بسازیش خوب پیش بینیش کن محشر بسازش

مقابل رفتارای سریع و عجیب آتیلا هروقت میخواستم منطقی فکر کنم و قوی باشم یاد دیوونه بازیاش که میفتم،تازه میفهمم چقدر ضعیفم آره من دربرابر آتیلا ضعیف بودم زود وا میدادم به حرفش گوش میدادم هرکار برای خوشحال کردنش انجام میدادم آرامش و راحتیش برام خیلی مهم بود حتی به خاطرش به چند نفر رو زده بودم از هیچکدوم از کرده هام پشیمون نیستم چون آتیلا لیاقتشو داره

آتیلا_سپنتا من برم الان کلاس دارم زیادم درست نیست هی باهم میاییم چایی میخوریم کسی ببینه برامون حرف درمیاد

_آخرین باری که اومدی توی اتاقم هفته پیش بود درضمن در بازه بقیه دانشجوها هم عین تو میتونن بیان تو اتاقم باهام حرف بزنن و حتی بهشون چایی و شیرینی بدم

آتیلا چپ چپ بهم نگاه کردو کیفشو روی شونش انداخت منم از روی صندلیم بلند شدم

_تا کی کلاس داری؟

آتیلا_تا ساعت دوازده

_خیلی خب منم کلاس ندارم بیرون دانشگاه منتظرت میمونم بریم خوراکی بخریم برای کیان ببریم توی مدرسه




romangram.com | @romangraam