#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_337

از سالن خارج شدم وارد باغ شدم کمی هواش سرد بود اما توجهی نکردم سیگاری که برای کشیدن با خودم اورده بودمو از توی جیبم برداشتم و روشنش کردم کامی ازش گرفتمو به آسمون خیره شدم

آدم وقتی تنهایی از پس یه سری اتفاقات برمیاد دیگه بعدش براش مهم نیست کی کنارش میمونه و کی از پیشش میره پوزخندی زدمو به ماه خیره شدم تک و تنها توی آسمون هم میدرخشید

_ماه عزیزم اینا به من میگن تنهایی ولی من اسمشو میذارم لذت بردن از همراهی خودم...مراممون شبیه همه دختر

سیگارم که تموم شد وارد سالن شدمو آروم درو بستم اما تقه ای کرد که باعث شد پوفی بکشم همون لحظه صدای آرومو پچ پچ مانند آریاس به گوشم رسید که توی جاش نیم خیز شده بودو داشت یکی از پسرارو تکون میداد

آریاس_ویهان...هوی ویهان...پاشو یکی اومده تو خونه

چشمام گرد شد این چی داره میگه؟یعنی خوابش انقدر سبکه صدای تقه به این آرومیو بشنوه؟

صدای حرصی و خواب آلود ویهان باعث شد خندم بگیره اما جلوشو بگیرم

ویهان_ولم کن آریاس پا میشم کله پتو دو نفره ای که ازم دزدیدیرو میکنم تو حلقت

کیان_خوابیدیمـــا...ای بابا

یکهو ویهان درحالیکه پتوشو روی خودش بیشتر میکشید یکی محکم تو سر کیان که کنار دستش خوابیده بودو عصبی از زیر پتوش غر میزد کوبید

ویهان_بخواب کنار گوشم داد نزن

که همون لحظه کسی که ضربه ویهانو خورده بود سرشو بالا اورد با به حرف اومدنش فهمیدم شهابه نه کیان :/

شهاب_مریضی؟بچه گیر آوردی؟چرا میزنی؟کیان اینوره

بعد شهاب از زیر پتوش یه لگد به سمت کیان پرت کردو با عصبانیت غرید

شهاب_خیر ندیده این فکر میکنه من کیانم منو میزنه

کیان_فلج شی اون کمره احمق

سپنتا توی جاش نشست عصبی دستی به سرش کشید

سپنتا_یکم شعور داشته باشید دخترا بالا خوابن الان بیدار میشن میترسن...چتونه شماها؟...از اولشم گفتم ده تا پسر کنار هم خوابشون نمیبره...خفه شید


romangram.com | @romangraam