#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_336
سپنتا_کاش از همون اول به پلیس گزارش میدادید
ویهان با سپنتا مشغول حرف زدن شد به خاطرهمین به سمت آریاس برگشتمو پرسیدم:
_چیزی بین تو و تیدا بوده؟
آریاس کمی از چاییش توی گلوش پرید اما با یه تک سرفه خودشو جمع کردو سوالی بهم نگاه کرد
آریاس_نه بابا این چه حرفیه آخه
_پس چی؟شروین میگفت تیدا با لباس نامناسب توی خونت بوده
آریاس کمی اخم کردو روشو ازم گرفت
آریاس_شروین هم عجب دهن لقیه
_بهم بگو ببینم چی شده نمیبینی شاینا سر این موضوع چه قدر اذیت میشه
آریاس_شاینا مشکلش اینه چیزی که با چشم دیدرو باورمیکنه اما حرف منو نه
_خودت بودی کدومو باور میکردی؟
آریاس کلافه پوفی کشید بعد به سمتم برگشتو آروم طوری که فقط خودمون بشنویم گفت:
آریاس_من بارها توی دفاع از خودم گفتم...اون روز من مریض بودم مرخصی گرفته بودم تیدا اومد تا حالمو بپرسه و برام سوپ خریده بود یکهو نفهمیدم وقتی صدای زنگ در به گوشم رسید به خودم اومدم دیدم تیدا لباسش مناسب نیست و شاینا پشت دره من از همون اول هم چشمم فقط دنبال شاینا بود نه تیدا
_یادت نمیاد چی شد؟
آریاس_به جون مادرم نه...شاینا هم باورش نمیشه هنوزم دلخوره
پوفی کشیدم و باشه ای گفتم بعد به سمت بقیه برگشتم دیدم ویهان و سپنتا باهم دارن توی لغت نامه میگردنو باهم بحث میکنن خوبه سرگرمشم میکنه اینطوری کمتر به اینو اون میپره کاش توی شرکت هم توی دستش باشه اینطوری خیلی بهتره
نفهمیدم تایم چه طور گذشت شامو خوردیم گروهی یه بازی باحال کردیم که تهش منو کیان برنده شدیم بقیه باختن تصمیم گرفتیم فردا ساعت پنج صبح راه بیفتیم که حداقل برای هشت صبح تهران باشیم تعداد اتاقا اونقدری نبود که هرکس یه اتاق برداره به خاطرهمین پسرا توی هال پایین موندن منو نیوشا و آتیلا و شاینا هم توی یه اتاق با وجود اینکه دو اتاق خالی دیگه هم وجود داشت اما ترجیح دادیم هر چهارتامون توی یه اتاق باشیم دوتامون روی تخت دونفره گرفتیم خوابیدیم هرچند نصف شب وقتی بیدار شدم دیدم شاینا توی بغل آتیلا کنار من روی تخت خوابیده نیوشای بدبخت هم پایین تخت خوابیده بود
از روی تخت بلند شدم پتوی روی نیوشارو مرتب کردم اون دوتا هم که پتو روشون بود از اتاق بیرون اومدم و با احتیاط از پله ها پایین رفتم وقتی وارد سالن شدم دیدم همه میزارو یه گوشه گذاشتن و کنار دست هم لحاف تشک انداخته بودنو خوابیده بودن واقعا صحنه دیدنی بود یه سالن پر از پسر با کلی خروپوف :/
romangram.com | @romangraam