#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_334

ویهان کادورو باز کرد با دیدن چیزی که داخل دستش بود چشماش گرد شد بعد سرشو بالا آورد

_مبارکت باشه اولین دیدارمون احساس کردم واقعا به یه دایره المعارف نیاز داری بهترینشو برات خریدم

ویهان با لبخند تشکری کردو دستی روی جلد کتاب توی دستش کشید شاینا و آتیلا با خیال راحت نفسشونو بیرون دادن منم روی مبلم نشستم واقعا همه نگران بودن که من چی میتونستم به ویهان بدم؟تا این حد سابقم بد بود؟

تیدا_وای از دست همه خسته شدم دیگه...هی دارن زنگ میزنن

نیوشا_کی دوست پسرات؟

تیدا_کسی از تو نظرخواهی کرد منشی جون؟

نیوشا_عزیزم فکر کنم سوادت نم کشیده چون من منشی نیستم دستیار شخصی رییس هولدینگم عزیزم

تیدا تک خنده مسخره ای کردو روبه نیوشا گفت:

تیدا_والا زمان های قدیم همون منشی میگفتن

اینبار نیوشا عین تیدا خنده مسخره ای کردو در جواب تیدا گفت:

نیوشا_چه قدر قدیم عزیزم؟انقدر پیر نشون نمیدی که...جراحی کردی؟

یه لحظه همه ساکت شدن اما با شلیک صدای خنده کیان و شاینا به صورت همزمان صدای خنده بقیه هم بالا رفت نیوشا ابروهاشو برای تیدا بالا پایین کرد بعد روشو ازش گرفت لبخندی زدم پس نیوشای زبون دراز هم از تیدا خوشش نمیاد

_از دست همه خسته شدی؟من یه راهکار برات دارم خب خودتو دست همه نده عزیزم

تیدا با حرص به سمت ویهان برگشت

تیدا_وقتی دخترایی که باهات هیچ صنمی ندارنو انقدر بهشون رو میدی توی جمع خونوادت راهشون میدی و دعوتشون میکنی تولدت اینطوری میشه نمیخوایی چیزی بهشون بگی؟

ویهان_من از پس زبون شما دخترا بر نمیام خودت که خوب میتونی جوابشونو بدی

شاینا_آره عزیزم الکی پای پسرارو وسط نکش بگو حریف زبون دوتاشون نمیشی

نیوشا پوزخندی زدو سری به نشونه تاسف تکون داد بعد به سمت شاینا برگشتو گفت:


romangram.com | @romangraam