#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_332
شروین_نه اشتباه برداشت نکن نخواستم فوضولی کنم فقط خواستم بگم اگه مشکلی چیزی پیش اومده میتونی روی کمک من حساب کنی
_چرا همتون خواهان کمک به منو خواهرم هستید؟چرا به خواهر خودت کمک نمیکنی؟نگاش کن
شروین به سمت شاینا برگشت که هیچ توجهی به تیدا نمیکردو باهاش حرفی نمیزد کمی اخم کردو به سمتم برگشت
شروین_شاینا و تیدا سر یه موضوع باهم دعواشون شده
_به ماجرای آریاس ختم میشه؟
شروین_نمیدونم
_میخوام بدونم چی شده برام تعریف کن
شروین_خب یه روز آریاس مریض میشه و خونه مرخصی میگیره اما ارسلان خان به شاینا میگه که چنتا از پروژه هارو براش ببره خونه تا شاید توی خونه بتونه بهشون رسیدگی کنه چون روز بعدش قرار بود یه کنفرانس داشته باشن
_خب؟
شروین_خواهرمم پوشه هارو میبره خونه آریاس البته وقتی آریاس درو براش باز میکنه اوضاعش آشفتس و نمیخواد شاینا بره تو اما شاینا که از یه چیزایی بو برده اجبار میکنه که من باید بیام تو همین کارم میکنه وارد خونه میشه میبینه تیدا توی خونس و لباس درستیم تنش نیست شاینا عصبانی میشه و از خونه آریاس میزنه بیرون
_همین؟
شروین_خودمم موندم این بحث به خواهر من چه ربطی داره که با تیدا حرف نمیزنه اما با آریاس میگرده و دوباره صمیمی شده
پوفی کشیدم به سمت تیدا برگشتم که درحال حرف زدن که نه دلبری کردن برای ویهان بود اما ویهان وایسا ببینم داره منو نگاه میکنه؟عه این چرا نگاهش روی منه؟
شروین_دیگه بعد از اون اتفاق بین تیدا و آریاس شکر آب شد هیچ وقتم نفهمیدیم در اصل چه اتفاقی افتاده
_اما من آخرش سر از ماجرا در میارم این دختره یه مار بد ذاته
نگاهم به سمت تیدا کشیده شد که با ناز و ادا میخواست کیک به خورد ویهان بده پوزخندی زدم همون لحظه صدای خنده شهاب باعث شد به سمتش برگردم
شهاب_خاک تو سرت که بلد نیستی کیک بخوری دماغشو
بعد با دست به کیان که دماغش کیکی شده بود اشاره زد که باعث شد پوزخند روی لبم غلیظ تر بشه
romangram.com | @romangraam