#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_32

_جانم رییس...توی ترافیکم...یه کار برام پیش اومد دارم برمیگردم شرکت...بله چشم حتما

نریمان بعد از لمس مجدد هندزفریش روبه من توی آیینه گفت:

نریمان_نگران ماشینتم نباش اگه عین روز اولش نشد من یه آشنا دارم کاری میکنه حسرت گذشته ماشینت به دلت نشینه عین روز اول درش میاره

_حسرت چیزی نیست که من بخورم حسرت اون چیزیه که قراره به دل باعث و بانیش بذارم

نریمان_فکرشو میکردم در مقابل این کارش کوتاه نیایی ولی این آرامش قبل از طوفان داخل صورتت...

_آرامش قبل طوفان فقط پنبه الکی قبل از آمپوله...من وقتی بخوام طوفان به راه بندازم قبلش یه آژیر خطر به گوش طرف میرسه و بعدش رعدوبرق انتقامه که روی سرش آوار میشه و درجا خشکش میکنه

نریمان_باید ازت ترسید

پوزخند تلخی زدمو به سمت بیرون برگشتم خیلیاتون مونده حالا حالاها دختر خطرناکی مثل منو بشناسید چون دست پرورده یه گرگ بودم

ترس؟...از من باید واهمه داشت...باید وحشت کرد من اون چیزی نبودم که نشون میدادم من فقط یه دختر قوی و شکست ناپذیر نیستم یه دختر شرور و خودخواهم که هرکسی حق نگاه کردن مستقیم به چشمامم نداشت چه برسه به نزدیک شدن یا آزار دادنم

نریمان_رئیس باهام کار داشت امیدوارم فقط اخراج نشم هرچند بالاتر از سیاهی رنگی نیست

_چرا هست

نریمان_چه رنگی؟

_مشکی

نریمان_داری بهم میفهمونی مثبت اندیش باشم؟

سوالی به سمتش برگشتم و خیره چشمای مشکی رنگش از توی آیینه جلوی ماشین شدم و با لحن محکم و معنی داری روبهش گفتم:

_مثبت اندیشی یعنی اگر گنجشکی بالای سرت خراب کاری کرد شکرگزار باشی که گاوها پرواز نمیکنن دارم بهت میفهمونم که مشکی ساز زندگی خودت باش ولی اجازه نده کسی به مرز مشکی شدن برسونتت

نریمان سری به نشونه تایید تکون داد و فرمونو چرخوند اصالت خریدنی نیست همیشه نباید از کسی انتظار خوبی داشت اما این خوبی نریمانو فراموش نمیکنم و اجازه نمیدم امروز اتفاقی براش بیفته یا از کار بیکارش کنن

نریمان جلوی شرکت ایستاد پیاده شد خواستم مانعش بشم اما دیدم جلوی شرکتیم نباید کاری بکنم که به غرور نریمان بربخوره به خاطرهمین منتظر موندم تا در باز بشه


romangram.com | @romangraam