#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_33
نریمان وقتی درو باز کرد ازش پیاده شدم و مقابلش ایستادم
_میگن جایی که حرفت ارزش نداشت، حرفتو عوض نکن جاتُ عوض کن
نریمان دستی پشت گردنش کشیدو لبخند شرمنده ای بهم زد از کنارش رد شدم تا درو ببنده کیفمو روی دوشم انداختم و همزمان گفتم:
_اگه میخوایی از احترامایی که به رئیست میذاری به منم بذاری این ماشین جای من نیست روز خوش
رومو ازش گرفتم همون لحظه ویهان از ماشینش پیاده شد و نگهبانی که جلوی در ورودی شرکت ایستاده بود به سمتش رفت و سوئیچ ماشینو ازش گرفت ویهان با دیدن نریمان یه تای ابروش بالا پرید و نگاه منظورداری بهم انداخت
ویهان_میبینم نیومده به اوج رسیدی راننده شخصی پدرم دنبالت میاد
عین خودش جواب دادم:
_پرچم ما بالاس شما با میلش بازی کن
رومو بی حرف ازش گرفتم و از پله ها بالا رفتم ویهان همونطور که پشت سرم میومد وز وز کنان انگار مثلا داره با خودش حرف میزنه اما از عمد طوری که من بشنوم گفت:
ویهان_تو توی آفسایدی به خاطرهمینه پرچم بالاس
ایستادم اما به سمتش برنگشتم درعوض اونم همونطور که از کنارم رد میشد با لحنی که خوب بتونه لجمو در بیاره ادامه داد:
ویهان_هروقت احساس کردی خیلی بالایی بگو دستمال بدم پرچم مارو هم تمیز کنی مالفیسنت عزیز
این الان به من گفت مالفیسنت؟به چه حقی اینطوری صدام زد؟مگه من همچین اجازه ای بهش دادم؟نه نه این پسره دیگه داره پرو میشه باید بهش بفهمونم که خط قرمزامو نشکنه تا به خاکش ندم:/
ویهان به سمت آسانسور رفت منم دنبالش راه افتادم دکمه باز شدن آسانسورو فشرد اما آسانسور توی طبقه بالاتر بود به خاطرهمین به نشونه انتظار منم کنارش ایستادم و یه بار دیگه دکمرو فشردم همزمان بدون اینکه به سمتش برگردم گفتم:
_پرواز ما سقوط شماست آقای خون آشام...شما وقتی داشتی پر باز میکردی تا پرچمتو به احتضار در بیاری من توی ارتفاع داشتم پرواز میکردم پس خودتو از من بالاتر ندون چون در مقابل من هیچی نیستی
در آسانسور باز شد بی توجه به ویهان وارد آسانسور شدم و دکمه طبقه هیفدرو فشردم ویهان هم دکمه طبقه بیست و فشرد در ادامه حرفام روبهش گفتم:
_شاید یه روز درس اوج گرفتنمو بهت یاد دادم تا یاد بگیری توی کمترین زمان ممکن چه طور یه موفقیت بزرگو کسب کنی
رومو ازش گرفتم اما ویهان یه تای ابروش بالا پریده داشت به من نگاه میکرد اما من ذره ای بهش توجه نکردم و رومو ازش گرفتم
romangram.com | @romangraam