#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_317
دیدم حرفی نمیزنه فقط ناله میکنه دوباره به سمتش رفتم گردنشو محکم گرفتم آهنو به سمت اون یکی چشمش بردم که سریع داد زد:
مرده_شمیران...یه ویلا توی شمیران هست...یه بار که برای گرفتن عکسا رفته بودم باهام اونجا قرار گذاشتن پر از آدمه کسیم که بهم دستور داد تا ماشین زرگرانو دستکاری کنم اون بود
_خودش اینجاست؟
مرده_آره ولی به ما میگفتن خارجه
مقابلش خم شدم به صورت حال بهم زنش خیره شدم چشمامو ریز کردم
_از کجا بدونم دروغ نمیگی؟
مرده_چیزی برای از دست دادن ندارم...فقط کمکم کن فرار کنم به چنگشون نیفتم
پوزخندی زدم بلند شدم ازش فاصله گرفتم همون لحظه مرده با نفرت داد زد:
مرده_میخوان خواهرتو بکشن البته این قسمت خوبشه چون مطمئن باش با اون نقشه هایی که برای خواهرت کشیدن حالا حالاها باهاش کار دارن اول فاح%شش میکنن بعد میکشنش ویهان زرگران هم عاقبت خوبی در انتظارش نیست
چشمام از شدت خشم قرمز شد چاقوی روی جعبمو برداشتم با غضب به سمتش رفتم با دیدن چاقوی توی دستم پوزخندی زدو با ناتوانی سری تکون داد
مرده_حقیقت تلخه بهت حق میدم اما کارت تمومه هم کار تو هم اون هرزه ای که اسم خواهرو روش گذاشتی
چاقورو روی صورتش گذاشتمو محکم فشار دادم که باعث شد گوشت صورتش باز بشه و از شدت درد نعره بزنه
_راستم میگی چیزی برای از دست دادن نداری اما یادت رفته من با بقیه دخترا فرق میکنم منتظر یه مرد نمیمونم تا ازم مراقبت کنه این منم که از مرد کنار دستم مراقبت میکنم
چاقورو از صورتش فاصله دادم
_دوسش داری؟آره؟دل به یه مرده دادی؟
_همونطور که تو سعی کردی غیرمستقیم به خواهرم آسیب برسونی قاتلتم ویهان زرگران به صورت مستقیم بارها از خواهرم مراقبت کرد پس پشتشم
مرده_خواهری برات نمونده مطمئن باش به زودی ازت میگیرنش تو ادای محکمارو در میاری تهش یه ضعیفه ای که مطمئن باش به چنگشون بیفتی باید با همشون باشی تا شاید بهت رحم کنن
لبامو روی هم محکم فشردم میله ای که هنوز داغ بودو توی دستم فشردم با بیرحمی بالا آوردمو روی اون یکی چشمش گذاشتم اینبار محکم به داخل فشارش دادم تکون خوردن پاها و بدنش صدای دادو بیداد کردناش باعث نمیشد آرومم کنه به خاطرهمین چاقومو بالا بردمو محکم به بازوش زدم چندبار این کارو کردم و جیغ زدم تا اینکه بیجون شدو تموم کرد میلرو یه گوشه پرت کردم چاقو از دستم افتاد به شاهکار مقابلم خیره شدمو به آرومی سرم به یه سمت کج شد
romangram.com | @romangraam