#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_315
مرده با ترس بهم نگاه کرد با زاری نالید
مرده_به خدا دیگه چیزی نمیدونم ولم کنه خواهش میکنم
سری به نشونه تایید تکون دادم یه تیکه از کیکو کندم اما داخل دهن طرف نذاشتم
_رییستو میشناسی؟میدونی کیه چند سالشه اصلا چند نفرن؟
مرده_نه به خدا خبر ندارم
تیکه کیک داخل دستمو به سمت لباش بردم که با لبای لرزون دهنشو باز کردو کیکو خورد با دیدن زار و حقیر بودنش پوزخندی زدم کاش میتونستم آتیلارو با خودم میاوردم تا حقیر بودن یه همچین مردایی که مقابل ما زنا غدی میانو چاقو میکشن بهش نشون بدم بهش بگم مردا اون چیزی نیستن که نشون میدن
_میدونی چیه؟من خسته نیستم،خود خستگیام به خاطرهمین الان واقعا حوصله بیشتر از این سوال پرسیدنو ندارم پس خودت باهام راه بیا و حرف بزن
مرده سرشو پایین انداختو گریه کرد از مقابلش بلند شدم بهش پشت کردم با لحن محکمی پرسیدم
_چرا میخواستید به ویهان زرگران آسیب برسونید
مرده_چون دوروبر تو زیادی میپلکید
_چرا؟هرکسی که دوروبر من بخواد بپلکه باید بکشید؟
مرده_دستور از بالا بوده به خدا اینا یه باند خیلی قوین به من که جواب پس نمیدن
_آدرس
مرده_بلد نیستم
به سمتش خیز برداشتم گردنشو محکم توی دوتا دستام گرفتمو محکم فشردم از لای دندونام عصبی توی صورتش غریدم
_ببین مرتیکه کسی که داری راحت درباره کشتنش حرف میزنی کسیه که الان کنار منه توی تیم منه و جزو داشته های من محسوب میشه بهت که گفتم کسی به دارایی هام نزدیک بشه چی کار میکنم هوم؟
محکم تر گردنشو فشردمو با نفرت از لای دندونام غریدم:
_کسی که بخواد به خونواده من دست درازی کنه از شکم مادر زاده نشده حروم زاده حرف بزن تا به گوه خوردن ننداختمت
romangram.com | @romangraam