#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_308
_من تورو هم زیاد نمیشناسم اونوقت سوار ماشینت میشم به نظرت این کارم درسته؟
سپنتا عصبی از لای دندوناش با خشم غرید:
سپنتا_منو با اونا یکی میکنی؟منی که شش ماهه استادتم؟ آرررررره
_سر من داد نزن
سپنتا بازومو محکم گرفت اما اینبار یه طوری فشرد که باعث شد ناله ریزی بکنم
سپنتا_داد میزنم تا بتونم بهت بفهمونم کارات اشتباس احمق اینجا ایرانه بفهم اینو رفتارای تو مال دخترای خراب اینجاست میفهمی یا نه؟
سپنتا خودش از حرفی که به زبون آورده بود جا خورد توی یه صدم ثانیه چشمام پر اشک شدو روی گونم تخلیه شد طوریکه باعث شد لب پایینم به آرومی بلرزه دقیقا عادتی که از بچگی همراهم بود
سپنتا_ببین من منظوری نداشتم
بازومو از دستش بیرون کشیدم خواستم برم اما دوباره منو به سمت خودش برگردوند ولی چون تقلا کردم به عقب کشیده شدم فکر کردم الان توی بغلش میفتم اما نمیدونم جا خالی داد یا خواست توی بغلش نرم چون محکم روی چمنا افتادم با عصبانیت بین اشکایی که بی اختیار روی گونم میچکید سرمو بالا آوردم بهش نگاه کردم
_خیلی عوضی هستی به تو هیچ ربطی نداره من چه طوری رفتار میکنم اگه به تو میگن آدم من ترجيح ميدم جلبک دريايی باشم من هر جور که دلم بخواد رفتار میکنم برو چشمای کورتو باز کن ببین شاینا هم با پسرا بلند بلند میخنده باهاشون راحت حرف میزنه
سپنتا_شاینا دو تا از این پسرا داداششن دو تای دیگه هم پسرخالش یه من میمونم که از بچگی باهاشون بودم یه آریاس که اونم از بچگی باهاشون بوده و یه چیزایی هم بینشونه
_بین کیا؟
همزمان با سپنتا به سمت صدا برگشتیم با دیدن ویهان جا خوردم سریع بلند شدم که باعث شد سپنتا به سمتم برگرده نیم نگاهی بهم بندازه و به سمت ویهان برگرده
ویهان_گریه کردی آتیلا؟
دستی به چشمام کشیدمو سرمو پایین انداختم ویهان مشکوک به سمتمون اومد و بهمون نزدیک شد
ویهان_اتفاقی افتاده؟دعواتون شده؟هوا داره تاریک میشه چرا نمیایید تو؟
سپنتا_برو ما هم الان میاییم
آتیلا_ویهان من شبیه دختر خرابام؟
romangram.com | @romangraam