#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_305
آب دهنمو با نگرانی قورت دادم بی دلیل از پسر مقابلم میترسیدم حالا هیچیم ازش ندیده بودم اما نمیفهمم این همه ترسو استرس یکهو از کجا اومد کاش به آنیدا میگفتم باهاش حرف بزنه
نگاهم به سمت آنیدا کشیده شد که زیر چشمی بهم نگاه میکرد تا بفهمه چرا رفتم پیش شروین و چی دارم بهش میگم به خاطرهمین سریع نگاهمو از آنیدا گرفتم به سمت شروین برگشتم که منتظر بهم خیره شده بود
لبخند مصنوعی برای حفظ ظاهر زدمو آروم طوری که خودمون بشنویم گفتم:
_ببین میخوام درباره یه موضوعی باهات حرف بزنم فقط لطفا واکنش نشون نده عصبی نشو به سمت طرف برنگرد و چیزی نگو بذار حرفامو تموم کنم
شروین یکم جا خورد اما بعدش "باشه ای" گفتو کنجکاو منتظر بهم نگاه کرد منم بعد از گرفتن یه نفس عمیق گفتم:
_ببین شروین هرکس اختیار زندگی خودشو داره هرکسی آزاده که راهشو خودش پیدا کنه حتی سنگایی که قراره به سرش بخوره تا سر عقل بیاد دست خودشه که انتخابش کنه مثلا تو الان مهندسی خواهرتم همینطور شهاب هم تربیت بدنی میخونه و کنارشم به موسیقی علاقه داره
شروین یه تای ابروش بالا پریدو آهانی گفت:
شروین_پس بحث اینه خودش گفت بیایی باهام حرف بزنی؟
_نه نه نه لطفا به سمتش برنگرد که متوجه نشه درباره اون دارم باهات حرف میزنم
شروین پوفی کشیدو باشه ای گفت شاینا با یه لیوان آب برگشت اما من سریع دستمو دراز کردم ازش گرفتمو تشکر کردم بعد تند تند آب داخل لیوانو خوردم یه جورایی میخواستم با اون آب استرسمو بخوابونم تا بتونم راحت تر با شروین حرف بزنم
شروین با تعجب بهم خیره شد اما شاینا خندش گرفتو "نوش جونت" گفت
شاینا_اینطوری نگاش نکن الان میرم برای تو هم میارم
آبمو که خوردم لیوانو به شاینا برگردوندم با رفتن شاینا دوباره به سمت شروین برگشتم
_من همسن شهابم حرفاشو میفهمم درکش میکنم چون منم مثل اون از طرف خواهر بزرگم سر یه چیزایی محدود شدم اما باور کن وقتی نشستم درباره علایقم بهش گفتم باهام راه اومد تو هم با شهاب راه بیا باور کن شهاب خیلی دوستت داره همیشه میگه یه روز شروین نباشه منو شاینا چی کار کنیم؟اصلا میتونیم زندگی کنیم؟
شروین_من نمیخوام آسیب ببینه راهی که انتخاب کرده آینده خوبی براش نداره
_اگه منظورت پوله به نظرم بهتره کلا هر راهی که قراره تهش به پول خوب ختم بشه توی پزشکی و بیزینسو وکالت و چیزای دیگه خلاصه بشه تو وقتی ناراحتی یا خوشحالی میخوایی شادی کنی مگه موسیقی نمیذاری؟وقتی میخوایی موفقیت پولدار شدنتو به اشتراک بذاری مگه سروتهش به یه موسیقی شاد ختم نمیشه؟وقتی غم داری مگه موسیقی غمگین گوش نمیدی؟میبینی؟شهاب چیزیو انتخاب کرده که توش زندگی جریان داره تو پشتش باشی میتونه از این زندگی پولم در بیاره
شروین پوفی کشیدو سری به نشونه تایید تکون داد از اینکه تا الان مخالفتی نکرده بود لبخندی روی لبام نشست
دستمو سمت بازوش بردم و به آرومی توی دستم گرفتم که باعث شد به سمتم برگرده
romangram.com | @romangraam