#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_304

سپنتا_من چیزی نگفتم بهش بربخوره بهتره توی جمع مراقب حرف زدنت باشه

نگاهم ناخواسته به سمت آنیدا کشیده شد که با آرامش در حال همزدن چایی توی دستش بودو یه تای ابروش بالا پریده و به سپنتا زیر چشمی خیره شده بود این نگاه آنیدا واقعا میتونه یه نگاه ترسناک باشه حتما داره رصدش میکنه ببینه چرا سپنتا از حرف آریاس تا این حد عصبی شده و اینطور پشت من دراومده

به سمت سپنتا برگشتم که ریلکس لیوان چاییشو روی میز گذاشتو پاشو روی اون یکی انداخت قیافش اصلا عصبی نبود خیلیم خونسرد بود همینم ترسناکه به نظرم پسرایی که عصبانیتو درون خودشون میریزن میتونن ترسناک تر از پسری باشن که چشماشون از شدت عصبانیت قرمز میشه

اما سپنتا چرا باید از حرف آریاس عصبی بشه؟

کیان_بهتره جوو عوض کنیم نیومدیم که دعوا کنیم

نیوشا_موافقم بهتر نیست کیکو بیاریم؟

شروین_صاحب مجلس رفته دنبال دوستش بذار اول اون بیاد

کیان_من داداششم میتونم به نمایندگی از داداشم خودم شمعاشو فوت کنم

شهاب بلند شد به سمتم اومدو کنارم نشست بعدش یه سیب برداشت بهش گازی زدو روی مبل راحت لم داد

شهاب_چه خبر دختر شما قرار بود یه کمکی به من بکنیا یادت رفته؟

_وای راست میگیا اتفاقا توی فکرش بودم الان وقت مناسبیه به نظرت؟

شهاب_نمیدونم تو قراره بری باهاش حرف بزنی ولی از من میشنوی الان حوصله داره خسته هم نیست

باشه ای گفتمو آب دهنمو قورت دادم به سمت شروین برگشتم که از شاینا درخواست یه لیوان آب کرد شاینا هم باشه ای گفتو رفت نیوشا هم با آنیدا مشغول حرف زدن شد من میتونستم آره قطعا میتونم برو دختر برو کار خودته برو پهلون

از روی مبل بلند شدم به سمت شروین رفتم و روی مبل خالی کنار دستش نشستم اهمی کردم که باعث شد توجهش به سمتم جلب بشه و لبخند جذابی تحویلم بده

شروین_جانم؟

_مایلی یکم با هم حرف بزنیم؟

شروین روی مبل یکم جدی تر نشستو آرنجشو روی دسته مبل گذاشت کمی بیشتر به سمتم اومد

شروین_میشنوم آره حرف بزنیم


romangram.com | @romangraam