#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_303
کیان_عین این لاتا شدم که دستاشون خط خطی شده
سریع در جواب این حرفش گفتم:
_اگه لات بودن به خط خطی بودن بود که الان گورخر سلطان بود
شروین_حرفت سنگین بود یه ثانیه سکوت اختیار میکنم
با خنده رومو از شروین که اینهمه به خودش رسیده بود انگار اومده عروسی گرفتمو به سمت سپنتا برگشتم دیدم داره بهم نگاه میکنه به خاطرهمین سریع نگاهمو ازش گرفتم تا یه وقت نگاهشو ازم نگیره:)
کنترلو برداشتم شبکرو عوض کردم که روی یکی از کنسرت های کره ای ها افتاد که پسره روی صحنه داشت میخوند لبامو با حالت تاسف باری بالا آوردمو سری به نشونه متاسفم تکون دادم
_یه سری از پسرا جوری یقشونو باز میزارن انگار میخوان بچه شیر بدن
پسرا خندیدن حتی شاینا و نیوشا هم که مشغول حرف زدن بودن زدن زیر خنده اما منتظر خنده یکی دیگه بودم که عصبی داشت بهم نگاه میکرد وا مگه چی گفتم؟چیز بدی گفتم؟
سرمو به سمت آریاس چرخوندم که از وقتی اومدیم سرش توی موبایلشه با لحن بامزه ای روبهش گفتم:
_آریاس به طرف بگو رو بی صدا بودمو خلاص دیگه نیازی نیست اینهمه براش توضیح بدی
آریاس سرشو بالا آورد به سمتم برگشت یه دونه شکلات باز کردم با ناز توی دهنم گذاشتم و ادامه دادم:
_والا...شما پسرا که خیلی خوب بلدید دروغ بگید مثلا تو راهم، به فرمانده ام چک زدم، عکستو به مامانم نشون دادم پسندید، دورامو زدم دنبال آرامشم بازم بگم؟
شروین_ماشالله همه دروغای ما پسرارو هم بلده
آریاس_همش از روی تجربس حتما
سپنتا_هرکس معلوماتش زیاد باشه نشونه بالا بودن تجربش نیست مثلا تو قانون کوانتومو بلدی خودت تجربش کردی؟
کل سالن از این حرف سپنتا ساکت شد با نگرانی شکلاتمو قورت دادم آریاس پوزخندی زد بلند شد سالنو ترک کرد ویهان هم بلند شد دنبالش رفت با ناراحتی به مسیر رفتن آریاس خیره شدم
_من ناراحتش کردم
شاینا_نه عزیزم یه مشکلی براش پیش اومده یکم اعصابش بهم ریختس...سپنتا خان شما هم باهاش خوب حرف نزدی
romangram.com | @romangraam