#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_302

سپنتا_راننده ون هم بهت میاد...خیلی خوبه پسر آفرین همینطور جلو بری ترقی های چشم گیری میکنی

کیان از این حرف سپنتا زد زیر خنده که باعث شد شهاب هم خودش بخنده اما شروین کلافه پوفی بکشه و سری به نشونه تاسف تکون بده

شاینا_بچه های این دورو زمونه دیگه هدف های دیگه دارن همه که نباید دکتر مهندس بشن

نیوشا_آره مثلا من یه روز از یه کوچه رد میشدم دوتا پسر بچه کنار هم نشسته بودن یکیشون به اون یکی می گفت دلم میخواد یه دوست دختر این شکلی بگیرم آخه بچه تو سنت به این حرفا میخوره؟

کیان دستی پشت گردنش کشید بعد به ناخناش نگاه کرد خیلی ریلکس به سمت نیوشا برگشتو جواب داد:

کیان_بچن عقل ندارن که

همین جمله کوتاه کیان باعث شد کل بچه ها بزنن زیر خنده خودمم خندم گرفت اما بین خنده تموم آدمای اون جمع فقط خیره تک خنده کوتاه مردونه سپنتا شدم که سرشو پایین انداختو به نشونه تاسف تکونش داد

نیوشا_الان توهین کردی تو؟

کیان_نه بابا من اوضاعم از تو بدتره وقتی به دنیا اومدم پرستاره به مامانم گفت قیافه مهم نیست روی اخلاقش کار کنید مامانم برگشت بهش گفت گمشو ببینم عنتر پرستاره هم روکرد به خالم گفت به اخلاقشم امیدی نیست





نیوشا خنده مسخره ای کردو با حالت طعنه داری گفت:

نیوشا_اصلا هم خزو تکراری نبود این جوکو هزاربار خودم خوندم الکی به خودت نسبت نده

کیان_ای بابا من دارم باهات همدردی میکنم دارم از خودم مایه میذارم

شاینا خندیدو به نیوشا شیرینی تعارف زد

شاینا_از کیان ناراحت نشو همیشه همینطوریه

نیوشا_نه بابا چرا ناراحت بشم

کیان دستی به بازوش کشیدو با حالت تاسف باری گفت:


romangram.com | @romangraam