#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_285

آنیدا ازش فاصله گرفت به سمت جعبه هاش رفتو سرشونو ریلکس بست بعد به سمت طرف برگشتو ادامه داد

آنیدا_ببین من نمیذارم تو یه مرگ راحت داشته باشی اینایی هم که دیدی در برابر اون چیزی که برات در نظر گرفتم هیچی نیستا دیگه خود دانی

مرده_چ...چشم...چشمام

آنیدا_چشمات همینطور باقی میمونه تا برگردیم...بریم ویهان

باهم چند قدم از مرده دور نشده بودیم که با صدای زار مانندی نالید:

مرده_من نمیدونم دنبال کی هستی اما اونایی که به خونت اومدن من نبودم قسم میخورم به من گفتن این ماشینو بپا بعدش یه جایی که موقعیت خوبی داشته باشه ماشینو دستکاری کنم رانندش کشته بشه

یه تای ابروم بالا پرید و به سمت مرده برگشتم پس دنبال منم بودن به آنیدا نگاه کردم که هنوز به سمت مرده برنگشته بود چشمام به سمت دستاش کشیده شد که با خشم مشت شده بود

مرده_ازش عکس گرفتم تا برم یه گوشه با خیال راحت با عکسایی که از ماشینه برام ارسال شده تطبیق بدم ببینم همونه یا نه آخه بهم گفته بودن ماشینشو توی پارکینگ شرکت میذاره ولی دیدم جلوی شرکت پارک شده

_پس خیلی وقته مارو زیر نظر دارید

مرده_به خدا من شماهارو نمیشناسم فقط دستوری که بهم میدنو انجام میدم

آنیدا_کی؟

آنیدا به سمت مرده برگشتو با نفرت بهش نگاه کرد

آنیدا_کی بهت دستور داد ماشینو دستکاری کنی؟هدفشون کشته شدن صاحب ماشین بود یا راننده ماشین؟

مرده_گفتن رانندش یه پسر جوون پولداره حتی عکسشم برام فرستادن

آنیدا_همین مرد بود آره؟

مرده_توروخدا کاریم نداشته باشید بذارید من برم به خدا به هیچکس چیزی نمیگم

آنیدا با صدای بدی نعره زد:

آنیدا_پرسیدم همین مرد بود یا نه؟


romangram.com | @romangraam