#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_283
مرده_بهت میگم من از چیزی خبر ندارم زبون نفهم
آنیدا_حالا میبینیم کی زبون نفهمه...راستی انگار خون سرت خونبس شده...خوبه...اما بازم نباید عفونت کنه بیشتر مراقب باش
بعد از روی صندلیش بلند شد به سمت یکی از جعبه های مشکی رنگش رفتو بازش کرد یه بسته کوچیک ازش بیرون اوردو به سمت مرده رفت که باعث شد مرده با نگرانی بهش نگاه کنه
مرده_این چیه؟چه غلطی میخوایی بکنی؟
آنیدا_چیز خاصی نیست بدبخت میخوام کاری کنم عفونت نکنی
آنیدا با خشونت سر طرفو خم کرد روی زخم سرش پودر سفید رنگی زد که بعدا با صدای نعره مرده فهمیدم نمکه به همین اکتفا نکرد طناب پشت مردرو باز کرد که باعث شد بتونه به راحتی بالاتنشو تکون بده اما آنیدا سریع چنگی توی موهای مرده زدو با پا صندلی تا شو رو بهش نزدیک کرد بعد سرشو روی صندلی گذاشتو محکم فشار داد
آنیدا_حرف نمیزنی نه؟نمیگی آدرس خونمو کی بهت دادو چه طوری وارد خونم شدی هان؟
مرده جز دادو بیداد چیز دیگه ای نمیگفت آنیدا با خشونت سر طرفو از روی صندلی برداشت یکم نمک روی صندلی ریخت بعد دقیقا سمت زخمی سر یارورو روش گذاشت پوفی کشیدم حالا میفهمم داخل اون جعبه ها چیه
آنیدا_تو شاید منو نشناسی اما قطعا اونایی که براشون کار میکنی بهت هشدار دادن که دختر همایون بزرگ چه قدر میتونه خشن و بیرحم باشه نه؟
یه تای ابروم بالا پریدو مشکوک بهش نگاه کردم دختر همایون بزرگ؟دقیقا منظورش چیه؟اینا چه ربطی به خونواده آنیدا دارن؟
آنیدا سر طرفو ول کرد اونم از شدت درد نعره ای زدو شروع کرد به بدوبیراه گفتن که بدجور داشت عصبیم میکرد اما آنیدا خیلی با مهارت تر بود چون اصلا به روی خودش نمیاوردو عصبی نمیشد
آنیدا_به نظرم انرژیتو بذار بمونه چون حالا حالاها باهات کار دارم
آنیدا به سمت جعبه مشکی رنگ کوچیک تری که کنار بقیه قرار داشت رفت درشو باز کرد یه قلاب ماهی گیری کوچولو برداشت و از داخل جعبه قبلی یکم نخ...کنجکاو بهش نگاه کردم ببینم میخواد چی کار کنه
آنیدا_دو تا دختر داخل یه خونه تک و تنها زندگی میکنن یه روز دو تا دزد به خونشون میزنه حالا دزد که نمیشه گفت چون به قصد دزدی نبوده به قصد کشتن یکی از اون دو تا دختر بوده که به اون خونه اومدن
آنیدا محکم طنابو دور قلاب پیچید و به سمت مرده رفت همزمان گفت:
آنیدا_یکی پیدا میشه دختررو نجات میده نامردا حتی به یه پسر بچه دبیرستانی رحم نکردن بهشم چاقو میزنن میدونی دختر دومی که توی اون خونه نبود به دختر کوچولویی که داخل اون خونه بود چه قولی داد؟قول داد باعث و بانی این دردارو پیدا کنه یه درد بدتر از درد چاقو خوردن و کشیدن مورو بهشون هدیه کنه
آنیدا روبه روی مرده وایساد مرده که از درد و حرص سرخ شده بود با غضب به آنیدا نگاه میکرد آنیدا خونسرد به مرده خیره شده بود
آنیدا_فکر نکنم لازم باشه بگم من خواهرشم...حتی فکر نکنم لازم باشه بهت بگم خبر دارم چند بار مارو پاییدین حتی دو سه بارم مچتونو گرفتم اما اینبار نه تنها مچتو، خودتم گرفتم
romangram.com | @romangraam