#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_281

چشمامو روی هم بستم و ناخواسته یه قطره اشک از گوشه چشمم سر خورد پایین توی خودم عین یه جنین جمع شدم تحمل نداشتم دلم نمیخواست تا این حد بچه ها بهمون نزدیک بشن وقتی قراره آخر سر به همشون ضربه بزنم نمیخواستم ویهان نگرانم بشه و تا این حد به خاطرم خطر کنه وقتی قراره پدرشو از پا در بیارم

لعنت بهت همایون لعنت به خودتو نقشه های کثیفت لعنت به آینده ای که قراره همه این اتفاقا خراب بشن



✨ویهان✨

با تعجب بهش نگاه کردمو سوالی به جعبه هایی که دستش بود اشاره زدم

_الان اینارو میخوایی چی کار؟

آنیدا_لازمشون دارم بیا کمکم کن

به سمتش رفتم و دو سه تا از جعبه هایی که باقی مونده بودو برداشتم و دنبالش راه افتادم باهم وارد انباری شدیم و به سمت همون بی ناموسی که دیروز گرفته بودیم رفتیم آنیدا وسایلایی که دستش بودو زمین گذاشت از داخل یکی از جعبه ها یه صندلی تاشو بیرون آورد بقیه جعبه های توی دستمو کنار بقیه جعبه ها گذاشتم و به سمتش برگشتم ببینم میخواد چی کار کنه

آنیدا صندلیرو باز کرد روبه روی مرده نشست و روی زانوهاش خم شد بهش خیره شد

آنیدا_نمیخوایی چشاتو باز کنی نه؟

و تازه متوجه بطری آب معدنی که توی دستش بود شدم به سمتش رفتم کنارش ایستادم دیدم بطریو باز کرد یکم ازش خورد بقیشو بی هیچ حرفی پاشید توی صورت یارو که باعث شد اونم یکه ای بخوره و نعره ای بکشه بیدار شه آنیدا پوزخندی زد

آنیدا_ششش وقت برای دادو بیداد زیاده فعلا زوده من که کاری نکردم

مرده سرشو با ناتوانی بالا اورد خودشو محکم تکون داد اما اثری نداشت به خاطرهمین با عصبانیت به هردومون نگاه کرد

مرده_میفهمید دارید چه غلطی میکنید؟شما ها دیگه چه خری هستید؟

آنیدا_آشنا میشیم بالاخره وقت برای گپ زدن هم داریم

آنیدا به سمتم برگشت و سرد بهم نگاه کرد دوباره همون دختر سرد بیروحی شده بود که توی چشماش بیرحمی و بی تفاوتی موج میزد اصلا خبری از آنیدای دیشب نبود که با صمیمیت به مهمونهاش میگفت کدوم شیرینی از همه خوشمزه تره همون دختری که مهربون شده بودو سعی میکرد خودشو باهامون وقف بده خبری نبود

آنیدا_میشه کیکی که برای مهمونمون خریدی بیاری؟احتمالا گشنش باشه

به سمت پلاستیک خرتوپرتایی که خریده بودیم رفتم یه بسته کیک از داخلش برداشتم به سمتش رفتم آنیدا با سر بهم اشاره کرد که بازش کنم به خوردش بدم منم همین کارو کردم مقابل مرتیکه خم شدم بسته کیکو باز کردم به سمت دهنش بردم که با غضب سرشو ازم فاصله داد


romangram.com | @romangraam