#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_279
سپنتا_نیازی به موندن تو نیست من خونم طبقه بالاس فاصله ای نداره برو پسر فردا میبینمت
ویهان_باشه...فردا میبینمتون شبخوش
ازش خدافسی کردمو درو بستم سوالی به سمت سپنتا برگشتم دست به سینه با اخم بهش نگاه کردم
_خب نمیخوایی که باور کنم به خاطر آشغالو کمک کردن به من موندی چیه؟
سپنتا_میخوایی با این اوضاعتون ولتون کنم؟
_ببین من نیازی به این دلسوزی ها ندارم خب؟من اولین بارم نیست که از اون قرص میخورم پس بی زحمت پاشو بیا برو خونتون
سپنتا_یه موضوع دیگم هست باید بهت بگم
_چی؟
سپنتا دستی پشت گردنش کشیدو یکم این پا اون پا کرد بی حوصله به سمت یکی از مبلها رفتمو نشستم سپنتا هم روبه روم نشست
سپنتا_فردا میرم دانشگاه ماشینمو درست میکنم میارمش سوئیچو میدم بهت
_سوئیچ ماشین تورو میخوام چی کار وقتی خودم ماشین دارم؟
سپنتا_خب اگه نداشته باشی چی؟
از این حرفش جا خوردم تکیمو از مبل گرفتم و نگران بهش نگاه کردم
_منظورت چیه اگه نداشته باشم؟مگه ماشین من...
یکهو هنگ کردم نکنه ماشینو دست آتیلا داده؟
سپنتا_ببین یه اتفاق بود تا اومدم قلق ماشینتو دست بگیرم باهاش تصادف کردم به طرف کارت شناسایی خودمو دادم تا فردا هزینشو پرداخت کنم ماشین تورو هم خودم میبرم درست میکنم
ضربه آرومی به پیشونیم کوبیدمو عصبی پوفی کشیدم
_اون ماشینه دیگه برای من ماشین نمیشه از وقتی خریدمش هی یه اتفاقی میفته خیالم راحت باشه به آتیلا ماشین ندادی دیگه نه؟
romangram.com | @romangraam