#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_270
_پیتزا زیاد خوردم کبابو بده
آتیلا دستشو دراز کرد ظرف کبابو برداشت منم دیس برنجو برداشتم برای خودمو آتیلا برنج کشیدم آتیلا هم برای منو خودش کباب روی برنج گذاشت شروین زیر چشمی بهمون نگاه میکرد اما بعدش به آنیدا نیم نگاهی انداخت وقتی دید آنیدا با حرص سیب زمینی سرخ شده هارو کنار ویهان گذاشت بعد آروم گفت:
آنیدا_زیاد نخور چاق میشی
پوزخندی به اونم زدو به غذا خوردنش ادامه داد مشکوک بهش نیم نگاهی کردم چرا انقدر حواسش به آتیلا و آنیدا بود؟
آتیلا_سپنتا میشه یکم بهم نوشابه بدی؟
_نخیر بین غذا نباید نوشیدنی بخوری
کیان_سپنتا روی خوردو خوراک خیلی حساسه از اون چیزی نخواه وایسا خودم برات میریزم
چشم غره ای به این بچه پرو رفتمو به غذا خوردنم ادامه دادم یکم که گذشت آتیلا با بی میلی غذاشو عقب کشیدو به سمت آنیدا برگشت
آتیلا_الان از کی تشکر کنم کی این غذاهای متنوعو خریده؟
ویهان_عزیزم اولش باید از نقشه خفن خواهرت تشکر کنی بعد از من که پیشنهاد دادم غذاهای الکی سفارش دادرو بیاریم خونه شما توی ساعت دوازده شب بخوریم
آنیدا بلند شد به سمت آشپزخونه رفت بعد با یه لیوان شربت آبلیمو برگشت اولش فکر کردم برای منه خواستم ازش تشکرکنم بگم از کجا فهمیدی که باید قبل از غذا حتما یکم شربت آبلیمو بخورم که دیدم کنار آتیلا گذاشتو توی گوشش چیزی گفت که باعث شد آتیلا کلافه پوفی بکشه و یه جا کل لیوانو سر بکشه
آب دهنمو قورت دادم و رومو ازش گرفتم سعی کردم اصلا توجهی نکنم و به غذا خوردنم ادامه بدم حالا پسر یه شب شربت آبلیمو نخوری چیزی نمیشه میشه؟
ویهان_آنیدا یه لیوان برای سپنتا هم بیار اونم مثل خواهرته
آنیدا کنجکاو به سمتم برگشت تا حرف ویهانو تایید کنم که دیدم آتیلا بلند شدو گفت:
آتیلا_نه تو بشین من براش میارم غذاتو بخور قربونت برم
آنیدا_تو که چیزی نخوردی
آتیلا_واقعا دیگه گنجایش ندارم
و بعد رفت آنیدا سوالی به سمتم برگشت ببینه چیزی شده که ابروهامو به معنی نه بالا انداختم اونم به غذا خوردنش ادامه داد آتیلا با یه لیوان شربت برگشت کنار ظرفم گذاشتو گفت
romangram.com | @romangraam