#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_27
و این حرف بابا کافی بود برای اینکه توی ذهنم یه مقدار پول کنار بذارم به مشاور کیان بدم تا حرف مفت به بابا نزنه و تا میتونه از داداش کوچولوی من تعریف کنه:) یه داداش بزرگتر از خودمونم نداشتیم اینطوری هوامونو داشته باشه :/
بابا_این قضیه تصادفه...راسته دیگه نه؟
_آره متاسفانه...حواسم نبود زدم به ماشین یکی
بابا_از پشت؟
_نمیدونم منظورتون از پشت چیه ولی من زدم به پشت ماشین یکی...یعنی عقب طرف حسابی جمع شد ماشین خودمم از جلو...
یکهو فهمیدم دارم سوتی میدم به خاطرهمین مردد به سمت بابا برگشتم که دیدم با عصبانیت داره لباشو روی هم فشار میده
بابا_بچه هیجده ساله ای که تصادف کنی آره؟
_مگه فقط هیجده ساله ها تصادف میکنن؟خب تصادف بزرگ کوچیک نداره که
بابا_با اون شناختی که من از دست فرمون تو دارم میدونم غیر ممکنه از جلو به یکی بزنی
بعد سریع از روی صندلیش بلند شد به سمت پله ها رفت سریع بلند شدم به سمتش رفتم و مقابلش ایستادم
_الان میخوایی بگی پشت فرمون کیان بوده؟
بابا_من که میدونم یواشکی ماشینو دستش میدی
_بابا هروقت ماشینو دست کیان دادم خودمم کنار دستش بودم یه بارم تنهایی سوئیچو بهش ندادم شما به جای اینکه یه بار با کیان بیرون بری ببینی رانندگیش چه طوریه مدام داری از اینکه گواهینامه نداره میترسونیش مگه من گواهینامه داشتم که برام ماشین خریدی؟
_همینه دیگه...همش بین منو تو فرق میذاره
همزمان با بابا به سمت کیان برگشتیم که دلخور بالای پله ها ایستاده بود کلافه دستی توی موهام کشیدم نمیخواستم این قضیرو کیان بفهمه فکر میکردم توی اتاقشه وگرنه اون حرفو نمیزدم
بابا_چرت و پرت تحویل من نده کیان...یه بار ماشین دستت دادم یه ذره موند بزنی یکیو بکشی و خودتم بری اون دنیا آقا من نمیخوام تو رانندگی یاد بگیری من پسرمو زنده روی زمین میخوام نه زیر خاک...مگه گفتم حق نداری رانندگی کنی؟گفتم تا گواهینامه نگرفتی پشت اون لامصب نشین
کیان_چه طور ویهان قبل از اینکه گواهینامه بگیره براش ماشین خریدین؟
بابا با حرص به سمتم برگشت که باعث شد کلافه دستی توی موهام بکشمو نیمچه لبخند شرمنده ای بزنم
romangram.com | @romangraam