#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_266

میدونستم مامور بیاد برای آتیلا بد تموم میشه به خاطرهمین دستمو روی بازوی مرده گذاشتم کمی از ماشین فاصلش دادمو گفتم:

_مامور برای چی وقتی خودمون میتونیم حلش کنیم؟مقصر منم پس هزینشو هم میدم

_چیه دوست دخترت گواهینامه نداره؟خربزه خوردی باید پای لرزشم بشینی

چشمم به ماشینش افتاد که یه دختر کوچولو با ترس به شیشه چسبیده بودو به ما نگاه میکرد به سمت مرده برگشتم

_اگه دختر خودت بود چی؟

مرده مردد به سمت دخترش برگشت بعد با اخم به سمتم برگشت

_اگه دبه در بیاری چی؟

_همه مدارکم پیشته میتونی ازم شکایت کنی

بعد سریع موبایلمو دراوردمو به دستش دادم

_شمارتو بزن توش بهت زنگ میزنم

طرف شمارشو توی گوشیم زد و به خودش زنگ زد تا شمارم براش بیفته باهاش دست دادم و به سمت ماشین خودمون رفتم متوجه آتیلا شدم که با گریه داره به ماشین خواهرش نگاه میکنه به آرومی دستمو دورش انداختم به سمت ماشین بردمو سوارش کردم خودمم ماشینو درو زدم سوار شدمو سریع از محل تصادف دور شدم

به سمت آتیلا برگشتم که دستاش به شدت میلرزیدو زجه میزد دستشو مقابل صورتش گرفتو هق هقش باعث شد خودمم کلافه بشم

_چیزی نشده آتیلا درستش میکنیم نمیذارم چیزی بفهمه

آتیلا_میفهمه...میفهمه من پشت فرمون بودم

_نمیذارم بفهمه میگم خودم پشت فرمون بودم گریه نکن آروم باش دستات چه قدر میلرزه

آروم دست چپشو گرفتمو فشردم آتیلا سرشو پایین انداختو بی صدا گریه کرد

_نگفتم که جلوی صداتو بگیر گفتم جلوی گریتو بگیر اشکاتو پاک کن اتفاقیه که افتاده مهم اینه چیزیت نشده گریه نکن

جلوی سوپری نگهداشتم به سمتش برگشتم ناخواسته دستم سمت صورتش رفتو اشکاشو پاک کردم و روسریشو مرتب کردم عین یه بچه سه ساله دماغشو بالا کشیدو مظلوم بهم نگاه کرد


romangram.com | @romangraam