#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_264

آتیلا_ببخشید منظوری نداشتم

آتیلا پیاده شد ماشینو دور زدو سوار شد کمربندشو بست منم سوار شدم کمربندمو بستم و زیر لب به آرومی بسم اللهی گفتمو خودمو ماشینو دست خودش دادم

آتیلا_الان روشنه دیگه؟

ضربه ای به پیشونیم کوبیدمو یا خدایی گفتم

_نمیدونه ماشین روشنه یا نه اونوقت میخواد رانندگی کنه

آتیلا_هولم نکن بلدم ای بابا

دستشو دیدم که میلرزید دست لرزونشو روی دنده گذاشت از اینکه تا این حد دستاش میلرزید جا خوردم این الان هیجان زدس یا استرس داره؟شایدم سردشه چون مانتو و شالش نازکه

آتیلا_میشه راهنماییم کنی؟

_آره ماشین روشنه میتونی راه بیقتی

آتیلا با حرص به سمتم برگشت که باعث شد خودمم خندم بگیره

_هرچی که بلدی رو کن من کنارتم نترس

آتیلا کوتاه بهم خیره موند بعد لبخندی زدو به سمت روبه روش برگشت همنیکه راه افتاد ماشین خاموش شد آتیلا هنگ به فرمون نگاه کرد

آتیلا_وا چرا گاز میدم نمیره؟

_چون خاموش شده نابعه

بعد خودم دستمو دراز کردم ماشینو روشن کردم اینبار خوشبختانه بعد از کلی تکون های عجیب غریب دادن به ماشین بدبخت راه افتاد

_آفرین همینطور آروم برو

یکهو ماشین اوج گرفت که باعث شد چشمام گرد بشه با نگرانی به سمتش برگردم که سریع پاشو برداشت و لبخندی بهم زد

آتیلا_ببخشید فکر کردم ترمزه


romangram.com | @romangraam