#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_262
_داری چی کار میکنی؟از اینور باید سوار شی
آتیلا_نه من پشت فرمون میشینم
به سمتش قدم تند کردم همینکه خواست بشینه بازوشو گرفتم مانعش شدم
_سوئیچو بده من تو گواهینامه نداری
آتیلا_ماشین خواهرمه میخوام خودم پشتش بشینم
_گفتم تو گواهینامه نداری آتیلا حرفمو گوش کن
آتیلا کلافه پیاده شد روبه روم ایستاد صاف توی چشمام زل زد
آتیلا_تو هم میخوایی مثل بقیه مانعم بشی؟نمیخوایی یه بار بهم اعتماد کنی؟اگه بزنم به دیوار ماشین خواهرمه نترس ظرری به جیب تو نمیرسه
_احمق جون خودتم توی خطر میفته
آتیلا_تو کنارم باش نذار جونم به خطر بیفته...بذار من برونم...جون تو بلدم...فقط گواهینامه ندارم
کلافه پوفی کشیدم وقتی دیدم چشماشو چه طوری داره مظلوم میکنه تا تحت تاثیرم قرار بده خندم گرفت شالشو توی صورتش کشیدمو گفتم:
_خیلی خب بذار ماشینو از پارکینگ ببرم بیرون سر کوچه میدم دستت
آتیلا با ذوق بهم نگاه کرد پرید محکم بغلم کردو با ذوق گفت:
آتیلا_مرسی مرسی مرسی جبران میکنم قول میدم
بعد سریع ازم جدا شد انگشت شصتشو به معنی لایک بهم نشون دادو عین وروره ماشینو دور زدو سوار شد حالا من که تو شوک رفتاراش بودم خشکم زده بود
آتیلا_سوار شو دیگه سپنتا...زودباش دل تو دلم نیست
به خودم اومدم کلافه دستی توی موهام کشیدمو لعنتی به خودم فرستادم که انقدر روی حرکاتم کنترلی ندارم پسره احمق چته هی دم به دقیقه به هر رفتارش لبخند میزنیو تو شوک میری مگه بار اولته همچین چیزایی میبینی؟
سوار ماشین شدمو روشنش کردم دنده عقب گرفتمو سریع فرمونو یه دستی چرخوندمو از پارکینگ بیرون زدم
romangram.com | @romangraam