#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_260
_ویهانو شاینا نوشابه نباشه نمیتونن فست فود بخورن میرمو سریع برمیگردم
بلند شدم تا برم بالا سوئیچمو بردارم که یکهو یادم افتاد بنده ماشین ندارم:/ عصبی خواستم به سمت آتیلا برگردم یه چیزی بارش کنم سبک بشم که دیدم یه تای ابروش بالا پریده داره بهم نگاه میکنه
آتیلا_پسری که خریدای خونرو داوطلبانه انجام میده سیگاریه
یه تای ابروم بالا پرید
_ماشالله میبینم پسرارو خیلی خوب میشناسی اوکی پس تو هم بیا
آتیلا با ذوق پا شد به سمت آنیدا رفت
آتیلا_سوئیچ ماشینتو میدی آنی؟سپنتا ماشین نداره
آنیدا_روی میز جلوی آیینه اتاقمه برو برشدار
آریاس_داداش ماشین نداری؟میخوایی ماشین منو بردار
شروین_ماشین منم هست
_نه آنیدا ماشینشو داد ممنون میزو آماده کنید تا یه ربع دیگه برگشتیم
به سمت آشپزخونه رفتم ببینم ویهان داره چی کار میکنه که دیدم روی میز داره خیارشور خورد میکنه و آنیدا هم بقیه کارارو میکنه
_بهت میاد
ویهان سرشو بالا آورد با دیدنم پوفی کشیدو لبخند خسته ای زد
ویهان_انقدری که این دختره به من لطف داره خونوادمم بهم ندارن
آنیدا_حقته تا یاد بگیری پذیرایی منو زیر سوال نبری
تک خنده ای کردم دختر باهوشی بود انگار فهمیده شیرینی گاز زده کار ویهان بوده
آتیلا_بریم
romangram.com | @romangraam