#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_258



شروین_آنیدا شیرینیارو میخری تست میکنی همینطور میذاریش کنار بقیه؟

آنیدا درحالی که برای شاینا میگفت که کدومش خوشمزه تره به سمت شروین برگشتو سوالی بهش نگاه کرد

آنیدا_چه طور؟

شروین شیرینیشو به آنیدا نشون داد که تا نصفه گاز گرفته شده بود با حرص به سمت ویهان برگشتم که با لذت به صحنه مقابلش خیره شده بود

_این چه کاریه میکنی؟بچه ای؟

ویهان_حقشه بچه پرو

آنیدا_نمیدونم چه طوری یه همچین اتفاقی افتاده بیا یکی دیگه بردار

ویهان_بهداشت در حد صفر همون بهتر که من فردا تولدمه نباید شیرینی بخورم خدا میدونه بقیه شیرینی ها توی چه وضعیتین

آتیلا که تازه از اتاقش بیرون اومده بود یه دست زیر موهاش کشیدو پخشش کرد با این حرف ویهان جیغی کشید که باعث شد همه با ترس به سمتش برگردن

آتیلا_چیییی؟فردا تولدته؟چرا انقدر دیر گفتی؟کیان نامرد چرا امروز چیزی بهم نگفتی؟

کیان_انقدر ازش ترسیده بودم که تولدش یادم نبود

ویهان خودشو کنار من کشوند بعد روبه آتیلا به بغل دستش اشاره زد آتیلا با دلخوری به سمتش اومدو کنارش نشست ویهان موهای آتیلارو بهم ریختو گفت:

ویهان_خب حالا که فهمیدی بگو برام کادو چی میخری؟

آنیدا_برای خرس های گنده چیزی نمیخرن برای بچه ها شاید

ویهان_از شما سوال نکردم

آنیدا_اگه شعور فروشی بود یکم برات میخریدم یکی دو گرمم داشته باشی کافیه

آتیلا با غم پوفی کشید


romangram.com | @romangraam