#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_256

دیدم ویهان فنجونشو برنمیداره به خاطرهمین برای جلوگیری از دعوا خودم یه فنجون براش برداشتمو جلوش گذاشتم

صدای زنگ در باعث شد تیز به سمت در برگردم و بی اختیار بگم

_برگشت

همه با تعجب سراشون به سمتم برگشت که باعث شد از این رفتار یکهویی خودم جا بخورمو کلافه یه نگاه به آنیدا بندازم

_درو باز کن دیگه

آنیدا که مقابل آریاس خم شده بود بهش شیرینی تعارف میکرد همزمان گفت:

آنیدا_چون کمکم کردی از اینا هم بردار خیلی خوشمزس میتونی از همشون برداری

ویهان_آها ماهایی که کمک نکردیم حق خوردن فقط دوتارو داریم؟

آنیدا_اونایی که فردا تولدشونه نباید امشب شیرینی بخورن یه وقت قندشون بالا میره خوب نیست

بعد خیلی ریلکس بعد آریاس که ویهان نشسته بودو جا گذاشت شیرینو به سمت من گرفت فکر کنم اصلا متوجه صدای زنگ در نشد به خاطرهمین گفتم:

_آنیدا زنگ درو زدن

آنیدا_واقعا؟نشنیدم

کیان_من باز میکنم

بعد بلند شد به سمت در رفت منم یه دونه شیرینی برداشتم توی ظرفم گذاشتم آنیدا هم به یکی از شیرینی ها اشاره زدو گفت:

آنیدا_از اینم بردار خوشمزس اینم به خاطر اینکه امتحان روز جمعه آتیلارو مجازی کردی

تک خنده مردونه ای کردمو تشکری کردم آنیدا خواست به سمت شروین بره پشیمون شد دنده عقب گرفت به سمت ویهان رفت

آنیدا_بیا یکی بردار حالا

ویهان_نمیخورم


romangram.com | @romangraam