#گناهکاران_ابدی
#گناهکاران_ابدی_پارت_254
شروین یه نگاه به شاینا انداخت بعد لبخندی بهش زد
شروین_تو تهش برای خودمی
_اگه شروین خان یکم با ملایمت با خاستگارات رفتار کنه تو هم خیلی زود میری سر خونه زندگیت
کیان_خدارو شکر داداش من شروین نیست
شروین یه پس کله ای محکم کوبید پشت گردن کیان که باعث شد صدای آخش بلند بشه خدایی دستش سنگین بود من به جای کیان دردم گرفت
شروین_همینکه پسر خالتم از داداشتم بهت نزدیک ترم
ویهان_یه دونه دیگم از طرف من بزن امروز بدون اجازم ماشینو برد بیرون
بعد نمایشی توی جاش نیم خیز شد که به سمت کیان یورش ببره منم نمایشی بازوشو گرفتم نشوندمش سرجاش کیان بدبخت هم نیم خیز شد تا فرار کنه اما شاینا بغل دستش مانعش شدو دستشو به معنی حفاظت از کیان باز کرد
شاینا_با پسرخالم چی کار داری؟بشین سرجات ببینم وقتی ماشین دستش نمیدید خوب میکنه بدون اجازه ماشین میبره آفرین پسرم دوباره از این کارا بکن نشونه بزرگ شدنته
شروین_بیا بعد من میگم این هنوز بچس وقت شوهر کردنش نیست همینه دیگه ببین چه طوری بچرو تربیت میکنه
کیان_من بچه نیستم آقا بزرگ
هنوز بازوی ویهان توی دستم بود به سمتش برگشتم و با لحنی که خوب بتونم حرصش بدم آروم طوری که فقط خودمون بشنویم گفتم:
_بشین خانومم زشته تو جمع جلوی مردا اینطوری بلند شی
ویهان چپ چپ نگام کردو بازوشو از توی دستم بیرون کشید بعد به سمت کیان برگشت
ویهان_من روی این قضیه شوخی ندارم کیان یه بار دیگه این کارو کنی بهتره خودت بری بیمارستان بستری شی وگرنه انقدر سرتو میکوبونم به دیوار تیمارستانی بشی
_بشین سرجات اینهمه خشونت بهت نمیاد
به سمت صدا برگشتیم که این حرفو زده بود دیدم آنیدا با یه سینی فنجون های سفید وارد جمع شد آریاس هم پشت سرش جعبه شیرینو روی میز گذاشت این دوتا هم خوب باهم کنار میانا اگه خبر نداشتم آریاس از شاینا خوشش میاد قطعا میگفتم آنیدا و آریاس میتونن گزینه های خوبی برای هم باشن چون آنیدا به تنها کسی که نمیپرید آریاس بود تازه از وقتی که من اومدم آریاس توی آشپزخونه کمک دست آنیدا بود
ویهان_چیزی فرمودید؟
romangram.com | @romangraam